پیچک فایل

سیما فایل دانلود مقاله گزارش کارآموزی پروژه نمونه سوال

پیچک فایل

سیما فایل دانلود مقاله گزارش کارآموزی پروژه نمونه سوال

کلمات کلیدی

۱۸ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

مقاله هیدرولوژی اقلیم منطقه سبزوار

مقاله هیدرولوژی اقلیم منطقه سبزوار

مقاله هیدرولوژی اقلیم منطقه سبزوار

پیشگفتار 1

فصل اول: نکاتی چند راجع به تحقیق

1-1- انگیزه و انتخاب موضوع 5

2-1- طرح مسئله 6

3-1- فرضیه ها 7

4-1- مطالب مورد مطالعه 8

5-1- روش تحقیق 9

فصل دوم: تشریح خصوصیات منطقة مورد مطالعه

1-2- موقعیت و وسعت 14

2-2- آب و هوا 17

3-2- هیدرولوژی 19

4-2- زمین‌شناسی 22

5-2- منابع اراضی و خاک 24

1-5-2- تیپ کوهستان ها 28

2-5-2- تیپ‌تپه‌ها 28

3-5-2- تیپ فلاتها و تراسهای فوقانی 28

4-5-2- تیپ دشتهای دامنه 29

5-5-2- تیپ دشتهای روخانه‌ای 29

6-5-2- تیپ دشتهای سیلابی 30

8-5-2- تیپ واریزه‌های بادبرنی سنگریزه‌دار 30

9-5-2- تیپ آبروفتهای بادبزنی شکل سنگریزه‌دار 31

10-5-2- تیپ اراضی متفرقه 31

6-2- کشاورزی 33

7-2- تیپ گیاهی 34

فصل سوم: موقعیت و زمین شناسی سبزوار و دشتهای آن

1-3- موقعیت سبزوار 41   

1-1-3- موقع ریاضی 41

2-1-3- موقع نسبی 41

2-3- موقعیت دشت جوین 42

1-2-3- موقع ریاضی 42

2-2-3- موقع نسبی 42

3-2-3- ائوسن 43

4-2-3- اتولیکوسن 44

5-2- میوسن 44

فصل چهارم: آب و هوا

1-4- توده‌های هوا مؤثر در منطقه: 47

1-1-4- توده هوای مدیترانه 47

2-1-4- توده‌ هوای پر فشار سیبری 47

3-1-4- توده‌های شمالی و غربی 48

4-1-4- توده های خزری 48

2-4- تیپ اقلیم مو رد مطالعه 49

1-2-4- روش دمارتن 49

3-4- عناصر اقلیمی‌ 52

1-3-4- شمار روزهای یخبندان 53

2-3-4- تعداد ساعات آفتابی 53   

3-3-4- رطوبت نسبی 54

4-3-4- باد 55

5-3-4- بارندگی 55

فصل پنجم: ژومرفولوژی‌ شهرستان

1-5- تأثیر فرایندهای درونی و بیرونی در مرفولوژی منطقه 66

1-1-5- فرایندهای دروزنی (تکتونیک و ساخمان زمین) 66

2-1-5- فرایندهای بیرونی 67

2-5- واحدهای ژئومرفولوژی منطقه 68

1-2-5- واحد کوهستان 68

1-1-2-5- قلل فرسایش یافته 71   

2-1-2-5- واحد تپه ماهوری 71

2-2-5- واحدهای مخروطه افکنه‌ای 72

3-2-5- واحد دشت 72

فصل ششم: هیدرولوژی آبهای سطحی شهرستان

مقدمه: 74

1-6- حوضة آبریز  دشت سبزوار 81

1-1- 6- کال انجمنه 81

2-1-6- کال ششتمد 82

3-1-6- رودخانه کیذور 83

4-1-6- رودخانه رودآب سبزوار 84

5-1-6- رودخانه سلیمانیه 85

6-1-6- رودخانه شمس آباد 87

7-1-6- رودخانه گزوا 86

8-1-6- رودخانه بالش آباد 87

9-1-6- رودخانه دلبر 88

10-1-6 رودخانه ریوند 89

11-1-6- رودخانه کراب 90

12-1-6- رودخانه بفره 90   

13-1-6- روخانه مهر 91

14-1-6- رودخانه استر بدر 92

15-1-6- رودخانه کال شور سبزوار 93

16-1-6- رودخانه سنگرد 94

2-6- حوضة آبریز دشت جوین و سلطان آباد 95

مقدمه 96

1-2-6- رودخانه جوین (کالشور جوین) 99

2-2-6- رودخانه مشکان 99

3-2-6- رودخانه سرولایت (نشیب) 101

4-2-6- رودخانه کایستان 103

5-2-6- رودخانه ترسک 107

6-2-6- رودخانه ارگ 108

فصل هفتم: هیدرولوژی آبهای زیرزمین شهرستان

مقدمه: 110

1-7- دشت سبزوار 112

1-1-7- چاه‌ها (عمیق و نیم عمیق) 115

2-1-7- قنوات 116

3-1-7- چشمه‌ها 118

4-1-7- نتیجه 119

2-7- دشت جوین 121

1-2-7- چاهها- (عمیق – نیم عمیق) 122

فصل هشتم: چگونگی بهره‌برداری و کیفیت منابع آن شهرستان

1-8- تأثیر سازنده‌ها در منابع آب دشت جوین- داورزن- سبزوار 124

2-8- خصوصیات لایه‌های آبدار در سه دشت 125

3-8- مطالعات ژئوفیزیک و چاههای اکتشافی 127

4-8- ضرائب هیدرودینامیکی 128

5-8- بررسی نقشه‌های کم عمق و تراز آب زیر زمینی 129

6-8- بهره‌برداری از منابع آب زیر زمینی 133

7-8- حداکثر ظرفیت مجاز بهره‌برداری از منابع آب زیرزمینی در دشت سبزوار 137

8-8- کیفیت آب در سطح شهرستان 138

1-8-8- طبقه بندی آب از نظر کشاورزی 139

2-8-8- طبقه‌بندی آبهای منطقه‌ای از نظر شرب 140

1-2-8-8- دشت جوین 140

1-1-2-8-8- آبهای شرب حد فاصل ایستگاه سبزوار تا ایستگاه راه آهن بیهق 140

2-1-2-8-8- آبهای شرب حد فاصل ایستگاه بیهق تا نقاب 141

3-1-2-8-8- آبهای شرب حد فاصل ایستگاه نقاب تا سنخواست 141

4-1-2-8-8- دشت سبزوار 142

1-2-2-8-8- آبهای نواحی جنوب سبزوار 142

2-2-2-8-8- آبهای نواحی شمالی غرب سبزوار 142

3-2-2-8-8- آبهای سبزوار و شرق سبزوار 143

3-2-8-8- دشت داورزن 143

9-8- علل شوری آب شهرستان سبزوار 144

10-8- مسئلة تهاجم آبهای شور زیرزمینی به سفره آب شیرین 145

11-8 تغییرات سطح آب در شهرستان سبزوار 146

12-8- نتیجه‌گیری 150

فصل نهم: ارزیابی منابع و مسائل آب شهرستان

1-9- ارزیابی منابع آب زیرزمینی دشت سبزوار 151

1-1-9- جریان آب زیرزمینی ورودی از سفره 155

2-1-9- جریان آب زیرزمینی خروجی از سفره 155

3-1-9- برداشت از سفرة‌ آب زیرزمینی 156

4-1-9- تبخیر از سطح سفره 156

5-1-9- تغذیة‌ سفره ناشی از سیلابهای ورودی 156

6-1-9- تغذیه از آب برگشتی کشاورزی 156

7-1-9- زهکشی از سفره آب زیرزمینی 157

2-9- ارزیابی منابع آب زیرزمینی دشت جوین 159

1-2-9- نفوذ در ارتفاعات 167

2-2-9- نفوذ در دشت توسط باران 168

3-2-9- نفوذ جریانهای سطحی و سیلابی 168

4-2-9- نفوذ آب آبیاری 168

5-2-9- نفوذ فاضلاب 169

6-2-9- تخلیة‌از منابع آب زیرزمینی 169

3-9- ارزیابی منابع آب زیرزمینی دشت داورزن 169

1-3-9- نفوذ آب در ارتفاعات 169

2-3-9- نفوذ باران در دشت 170

3-3-9- نفوذ جریانهای سطحی 170

4-3-9- مقداری آب نفوذی از طریق آبیاری 170

5-3-9- نفوذ فاضلاب 170

6-3-9- وضعیت جریان خروجی دشت 172

7-3-9- نتیجه و پیشنهاد 170

فصل دهم: طرحهای عمرانی (طرحهای تغذیه مصنوعی و سدها)

1-10- کاربرد تغذیة مصنوعی 172

2-10- روشهای تغذیة مصنوعی برای منطقه 172

1-2-10- روش مستقیم یا تزریق 4 172

2-2-10- روش غیرمستقیم یا نفوذ و اداری 173

3-2-10- پخش سیلاب 173

2-3-2-10- روش تغذیه حوضچه‌ای 173

3-3-2-10- بهسازی و اصلاح بستر رودخانه‌ای 173

4-3-2-10- گودالهای طبیعی و مصنوعی 174

5-3-2-10- سدهای تغذیه: 174

6-3-2-10- خاکریزهای هلالی 174

7-3-2-10- ایجاد بانکت (چاله‌های کوچک) 174

3-10- ویژگیهای تغذیه مصنوعی در مناطق خشک و نیمه خشک 174

4-10- خصوصیات طرحهای پیشنهادی تغذیة مصنوعی 176

5-10- طرحهای تغذیة مصنوعی 177

1-5-10- محل تغذیه 179

2-5-10- روش تغذیه 179

6-10- طرح تغذیه مسیل خسروجرد 180

7-10- طرحهای عمرانی کوچک تغذیه در شمال دشت 181

8-10- طرح عمرانی مسیل رودخانة‌ سنگرد 183

9-10- طرح تغذیه رودخانة‌ جوین 183

1-9-10- ظرفیت طرح 185

2-9-10- روش تغذیه 185

3-9-10- محل تغذیه 185

فصل یازدهم: نتیجه‌گیری و پیشنهادات 

1-11- نتیجه‌گیری مطالعات 190

1-1-11- دشت سبزوار 190

2-1-11- دشت جوین 190

2-11- پیشنهادات 192

1-2-11- دشت سبزوار 192

2-2-11- دشت جوین 192

3-2-11- دشت داورزن 192

فصل دوازدهم: پیوستها

1-12- منابع مورد استفاده 195

2-12- جداول و نمودارها 200

3-12- نقشه 199

 

موقعیت و وسعت

منطقة‌ مورد مطالعه با وسعت تقریبی 000/493/1 هکتار شامل یک برگ از نقشه‌های توپوگرافی ایرای سری 551K با مقیاس 000/250: 1 به شماره Nj40-15 به نام سبزوار است که در عرض شمالی 00،  36 تا 00 ،37 (درجه) و طول شرقی 00، 57 تا 30 ، 58 (درجه و دقیقه) واقع شده است به طور کلی منطقة مورد مطالعه، اراضی اطراف سبزوار، جنوب اسفراین و قسمتی از اراضی غرب نیشابور را شامل می‌شود نقشة شمارة 1 موقعیت منطقه مورد مطالعه را نشان ‌می‌دهد .

محدودة اجرای طرح از دو بخش دشتی و کوهستانی تشکیل شده است پست‌ترین قسمت محدوده، اراضی حاشیه رود کال شور سبزوار واقع در منتهی الیه ضلع جنوب غربی است که 823 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و بلندترین نقطه ، قلة کوه نظرگاه واقع در رشته کوههای جعنای است که 3825 متر از سطح دریا دارد این کوه به شکل رشته‌ای از غرب به شرق کشیده شده است در بخش شمالی و تقریباً در همین امتداد رشته کوه بینالود از این منطقه گذر می‌کند دست‌های حاصلخیز جوین – سلطان آباد، اسفراین- صفی آباد در میان این دو رشته گوه گسترده شده و عرصه تولید محصولات زراعی است در بخش جنوبی و در اراضی مشرف به دامنه‌های جنوبی کوهستان جغتای دشت سبزوار قرار دارد .

پیشنهادات

 دشت سبزوار:

از آنجا که دشت سبزوار خشک و بارش آن نیز اندک است، پیشنهاد می‌کنم، کشاورزان با فرهنگ مصرف آب، آشنائی کامل پیدا بکنند( این جمله فقط به آب شرب محدود نمی‌شود بلکه آب کشاورزی نیز باید خوب مصرف بشود) دوم کشاورزان تشویق به کشت محصولات کم مصرف و مقاوم به شوری بشوند، و در صورت امکان به دلیل مصرف زیاد از آبیاری غرقابی استفاده نشود و آبیاری از طریق تحت فشار و قطره ای باشد و کنترل برداشت و جلوگیری از استفاده بی رویه منابع آب زیر زمین و اجرای طرحهای تقویت منابع آب زیر زمینی نظیر تغذیه مصنوعی و ساختن سدهای کوچک و کم هزینه در جلو رودخانه های فصلی امری ضروری و اجتناب ناپذیر است

دشت جوین:

با گشترش بی رویه حفر چاههای عیمق و نیمه عمیق بعد از سالهای 1357 شمسی، اینک با محرز بودن افت مستمر سطح آب زیر زمینی و نقصان حجم مخزن در این بخش از دشت به جهت حفظ و حراست از سفرة آب زیر زمینی و جلوگیری از افزایش منابع آب توسعة مرز ممنوعیت دشت جوین را ضروری می‌دانیم ( نگارنده در سالهای 1355 خود شاهد بوده که در فاصلة 4 کیلومتری شمال راه آهن یعنی روستای ابوبسان چاههای دستی در عمق 15 متری به آب می‌رسیدند ولی حال حاضر ( 1379) در 25 متری نیز به آب نمی‌رسند ویا اینکه در حاشیة رودخانه کالا شور جوین در عمق یک و نیم متری یبه سفرة آب زیر زمینی می‌رسیدیم در حال حاضر اینطور نیست، بدلیل حفر بی رویه چاههای عیمق و پائین افتادن سطح آبهای زیر زمینی)

و از سوئی از آبی کشاورزی استفاده بهینه ای کرده، در حد امکان از آبیاری غرقابی استفاده نشود و پیشنهاد می‌کنم ساختن مخزنی بتونی و خاکی را در جلو هر یک از رودخانه ها، بخصوص رودخانه های شهرستانک- کهنه- ترسک و آب اضافی در فصول بارانی ذخیره شده و هدر نمی‌رود و باعث تقویت سفره های آب زیر زمینی می‌شود و در فصول خشک و کم باران، کشاورزان می‌توانند از آب ذخیره شده مصرف نمایند که باعث رونق اقتصاد کشاورزی منطقه می‌گردد، و همچنین چاههای عمیق از نظر آبدهی کاملاً تحت نظارت و کنترل قرار گیرند و قناتهایی که در این دشت در حال حاضر جاری هستند نهایت مراقبت و حفاظت از آنها بشود

دشت داورزن:

به منظور حفظ و حراست از سفرة آب زیر زمینی این دشت ضرورت ممانعت از افزایش منابع آب و حفظ شرایط ممنوعیت منطقه به لحاظ استحصال آب ایجاد می‌نماید لذا باید این دشت از نظر ممنوعیت حفر چاههای عمیق تمیدید شود و پیشنهاد می‌کنم تحت هیچ شرایط اجازة حفر چاه به کسی داده نشود مگر در شرایط بسیار حاد و شدید و در مصرف آب نیز اهالی منطقه بویژه کشاورزان رعایت اصول کم مصرفی و بهینه مصرفی را بنمایند به این مسئله کاملاً واقف باشند

 

  • پیچک پیچکی
  • ۰
  • ۰

مقاله نقش پل در رابطه  با شهر اصفهان

مقاله نقش پل در رابطه با شهر اصفهان

مقاله نقش پل در رابطه  با شهر اصفهان 

مقدمه 

در ارتباط با شهرهائی که با رودخانه همراه بوده اند و نقش رودخانه عامل مهمی در حیات آنها داشته است پل مطرح می شود.اصفهان شهری در کنار رودخانه ی زاینده رود به همراه موقعیت خاص خویش در منطقه پر عبور از قدیم تا کنون در ارتباط با رودخانه نقش مهمی را در جهت سازه های مختلط با پل داشته است.

یهودیه و جی دو شهر در منطقه اصفهان امروزی به وسیله پل شهرستان به بخش جنوبی رودخانه زاینده رود مرتبط می شوند.

پل شهرستان دارای چندین اهمیت در منطقه به حساب می آید در درجه اول تنها راه ارتباطی با بخش جنوبی رودخانه و در درجه بعدی به عنوان مرکز کنترل در جهت ورود و خروج اجناس باجگیری شناسائی افرادی که به منطقه وارد و خارج می شود.

گفته میشود که پلی نیز در قبل از صفویه در منطقه اصفهان ساخته می شود و این پل در جای فعلی پل خواجو قرار داشته است و با طرح اندازی جدید توسط شاه عباس برای شهر اصفهان در جهت تقویت شبکه ارتباطی خویش که بر مبنای چهار باغ قرار داشته این پل مسدود می گردد که بعدها پل خواجو طراحی می شود.

البته بایستی توجه داشت که هنوز پل خواجو در این زمان طرح نبود و پل عباس آباد پلی که در این قسمت قرار داشته مورد توجه بوده است.

بستن پل خواجو به عنوان راه ارتباطی در جهت برگردان شبکه اقتصادی از جهت شرق به غرب بوده است وبعدا” که قدرت حکومتی صفوی در اصفهان پای محکم می کند شاه عباس با ساختن پل خواجو در این مکان شبکه سازی کالبدی اصفهان را کامل می سازد.

عاملی دیگری نیز در ساختن پلها در این شهر مورد توجه بوده و آن بنای این پلها به صورتی متفاوت از دیگر پلها در کشور. این عمل به صورت خاصی جامع عمل به خود پوشانیده است.

الف ـ نمای پلها شباهت به کاروانسرا در دوران صفویه دارد و مخصوصا” با توجه به قسمت شاه نشین پل و بر جهان ابتدا و انتهای این شباهت بیشتر می گردد.البته این شباهت را شاید بایستی در جهت ارتباطات بین شهری مطرح میگردد و پل همین موقعیت را در دو قسمت رودخانه ایفا می کند.

ب ـ حجم پلها شبیه به حجم پلهای اروپایی قرون رنسانس است(فلورانس ـ ونیز) که در ارتباط با مردم ساخته میشوند ـ فرم غرفه هائی به عنوان فروش تفریح چایخانه ها و غیره که پلهای دوران صفویه نیز شاید در این جهت تقلید شده باشند ولی به علت موقعیت سوق الجیشی که پیدا میکند شاه عباس را از این تفکر منصرف میسازد.

این دو عامل (الف و ب ) با منظر شهری ارتباط خاص بر قرار می سازند مجموعه بیشه ها ـ رودخانه و بالاخره عمارتی میان آب حتی در این مسئله کاربدان جای می رسد و مسئله ارتباطی پل در مرحله دوم قرار می گیرد. دو پل الله وردیخان و خواجو از نظر فنی ساختمان نیز در حدی مطرح می شوند که صرف نظر از عامل عبوری به عنوان پل مطرح کننده مسئله تقسیم آب تفریح و بالاخره داد و ستد مردم قرار می گیرند.بخش تقسیم آب پل خواجو شاید با جرا‍‏‎‏‏ٌت بتوان به عنوان یک شاهکار فنی ساختمانی مطرح ساخت که امروزه با پیچیدگی فراوانی در کیلومتری به چند دورتر صورت می گیرد. عامل تقسیم آب به همراه مادیها( جویهای تقسیم به اراضی آب ) در سطح منطقه جز طرحهای مهندسی و طرح انداز صفوی شیخ بهائی دانست در جمع سازه های کالبدی شهر اصفهان به خوبی قدرت حکومتی مشاهده می گردد که این قدرت با سیاست خاص برنامه ریزی شهری و با شناخت بر عوامل اقتصادی مردم که همه چیز را تابع خویش می کند چگونه قدمت و استحکام خویش را در جامعه ای پایدار ساخته و حتی بعد از انقراض قدرت حکومتی به عنوان استثنا ٌ در تاریخ این شهر با تمام آن خصوصیات با جزئی تغییرات قدرتهای حکومتی دیگر باقی و بر جا می ماند.

مراحل اهمیت رودخانه به همراه پلهایش به صورت زیر می توان عنوان کرد:

الف ـ یهودیه قلعه تبرک جی به همراه پل شهرستان پل مارنان.

ب ـ مسجد جامع میدان کهنه، قلعه تبرک پل شهرستان،پل مارنان. 

ج ـ مسجد جامع میدان نقش جهان، چهار باغ، پل الله وردیخان.

د ـ مسجد جامع میدان نقش جهان،چهارباغ. پل الله وردیخان،پل مارنان، پل خواجو.

چهار باغ برای شاه عباس در طرح جدید شهری که عنوان می کرد اهمیت زیادی داشت و در این جهت بود که می خواست اولاٌ قدمت و کشش شاهرگ اقتصادی بازار را از طرف شرق به غرب برگردانیده شود. دوما” با تضعیف این عامل اقتصادی عامل بعدی یعنی پل شهرستان ضعیف می شد و در نتیجه دیگر آن کنترل هائی که گذشت مفهومی برای آن پل پیدا نمی کرد و پل الله وردیخان در انتهای چهار باغ اهمیت می یافت. در جهت تقویت پل الله وردیخان شاه عباس حتی به ایجاد منطقه ای ارمنی نشین در زیر رودخانة زاینده رود در بخش جنوبی غربی می کند و عبور و مرور ارامنه از پل الله وردیخان باعثی بر رونق این پل و شبکه چهارباغ می گردد.اساس شبکه بندی سازه اصفهان صفوی بر روی بازار از مسجد جامع میدان نقش جهان خیابان چهارباغ و رودخانه زاینده رود قرار دارد.پل خواجو اهمیت خاصی در این زمان داشته و با ساختن قصری خصوصی در ابتدای آن (قصر میرزا علیخان ) در واقع عبور و مرور از روی این پل بسته می شود.

طرح جامع شهر صفوی اصفهان با در نظر گرفتن عامل آب بعنوان عصاره حیات جامع مطرح شده و با توجه به این تمام فرمهای شهری انجام میگیرند .

طراحی براثر مادیها طراحی که منشع از سرچشمه اصلی بوم یعنی زاینده رود میگردد . طراحی بر اساس خیابانهای جدید مانند چهارباغ و چهارباغ صدر که مجددا” براساس عامل اقتصادی که بعد ازعامل کشاورزی مرحله قبل بعنوان تجارت زندگی روزمره به همراه بازا رو عبور از پلهائی که از رودخانه ی زاینده رود می گذرند و بالاخره خود رود خانه ای زاینده رود با انجام تقسیمات حیاتی آب در کننده هائی چون پل خواجو و تفریگاههای چون پل الله وردیخان مطرح میشود .

موقعیت امروزی سازه کالبدی شهر اصفهان چیست ؟ چندین پل مجموعهای مختلف و اهمیتها ... پلهای امروز بر روی زاینده رود که نقشی در حیات اصفهان بازی میکنند عبارتند از:

الف ـ پل خواجو

ب ـ پل الله وردیخان

ج ـ پل آذر

د ـ پل فلزی

ه ـ پل وحید

و ـ پل بزرگمهر

پلهای آذر ، فلزی ، وحید با توجه به ابعادشان بایستی جوابگوئی مهمی در حیات اصفهان داشته باشند بخصوص با ممنوعیت کامیون و اتوبوس از پلهای خواجو و الله وردیخان اما می بینیم که چه بی حساب این سه پل اخیر برروی زاینده رود زده شده اند و شاید فقط در مرحله ای پل وحید بتواند جوابگوی صحیح نیاز به شهر بشود .

پل الله رودیخان درست در محور مقابل چهارباغ مرکز حیاتی شهر صفوی اصفهان مطرح میشود و از طرف دیگر پل خواجو نیز در همین موقعیت را با چهار باغ صدر بازی  می کند در صورتیکه پل آذر مطلقا” درچنین وضعی قرار ندارد و پل فلزی تقریبا به علت کور بودن یکطرفه بودن خیابان منتظری در مقابل خیابان حکیم نظامی عملکرد صحیح خود را ندارد و تنها شاید منهای پل وحید با تکمیل شبکه اتوبان کمربندی اصفهان در جهت ارتباط با خیابانهای خیام و وحید و شریان ارتباطی بین شمال و جنوب کشور از طریق جاده تهران و جاده شیراز و ذوب آهن و شهر کرد مفهومی واقع به خود گیرد .

درجمع مطالب گذشته دقیق به مهم بودن پلهای الله وردیخان و خواجو از نظر مردم و ارتباطات شهری پی می بریم و این بدان معنی است که امروز نیزبا اینکه سه پل جدید بر روی رودخانه شهر موجود هستند ولی این دو  پل نه ازرونق افتاده اند و نه خود را باخته دارند .

تاریخچه پل خواجو 

پل خواجو چهارمین پل قدیمی است که از طرف مغرب برروی رودخانه زاینده رود قراردارد .هنگامیکه سیصد ذرع از پل چوبی بطرف پایین برویم به پل خواجو می رسیم که آن را پل بابارکن الدین ، پل شیرازی ، پل گهرستان ، پل حسن بیک ، پل تیموری و پل خواجو میگویند و درباره ساختمان و وجه تسمیه آن اقوال و روایات بسیاری نقل می کنند .از جمله این پل را خواجو که محله به این اسم را با جاده شیراز ربط می دهد ا  زاین راه است که کاروانهای به هنگام خروج و دخول عبور می نمایند .

....... این پل که در سر راه قدیم اصفهان به شیراز ساخته شده بود .بنام پل حسن آباد و پل بابارکن الدین نیز خوانده می شود. احتمال داده اند که شالوده آن در زمان حسن بیک ترکمان یا حسن پاشا نامی از امرای تیموری گذاشته شده باشد . بهر حال قبل از صفویه در محل این پل، پلی وجود داشته است که واسطه ارتباط شهر اصفهان با قبرستان مشهور و قدیمی تخت فولاد بوده است . و چون درآن زمان مشهورترین مزارات تخت فولاد و بقعه بابا رکن الدین بیضاوی انصاری بوده است آن پل بنام بابارکن الدین نیز نامیده شده . در دوره پادشاهی شاه عباس ، محل پل حسن آباد یا بابارکن الدین را یقینا” پل ساده ای بوده و به علت موقع بسیار خوب آن در بستر شهری زاینده رود برای ایجاد پل با شکوه  شاهی انتخاب کرده اند و پس از برچیدن آن پل شالوده و اساس پل شاهی را که امروز به پل خواجو بیشتر شهرت دارد ریخته اند . درباره انتخاب محل پل خواجو تا ورینه تاج و سیاح فرانسوی می نویسد شاه عباس از دو نظر محل مزبور را برای ساختن پل انتخاب کرد .یکی آنکه در این نقطه رود خانه عمیق و پر آب شده منظره زیبایی پیدا میکند دیگر آنکه راه گبرها که در پشت عمارت سعادت آباد اقامت دارند نزدیم شده از روی این پل جدید به شهر عبورو مرور نمایند

پایه های پل از سنگ ساخته شد و طرف راست آن ( مقابل جریان رود خانه ) مثل جلوی کشتی تیز و نوک دار است که از فشار آب جلوگیری می کند . سمت چپ دارای پله های سنگی عریض و مرتفعی است که تا کف رودخانه اتصال دارد . در مواقع کم آبی همان سکو ها نشیمن تما شا چیان میباشد که از منظره زیبای رود و بیشه های سبز و خرم اطراف استفاده میکنند .

امتیاز پل خواجو برسایر پل های زاینده رود آن است که غیر از اختلاف جنبه معماری ـ تزینات کاشیکاری فراوان نیز دارد و پشت بغلهای چشمه های پایین و غرفه های بالا و بنای دو بیگلربیگی روی پل و نمای غرفه های طرفین پل با کاشیهای الوان مختلف تزیین شده ودر داخل اطاقها و گوشواره های بیگلر بیگی روی پل که اقامتگاه تفریحی پادشاه بود نقاشی شده است .

این پل بیست ویک دهانه دارد در ابتدا و انتهای پل سمت راست و چپ غرفه های یک طبقه ساخته شده ودر وسط پل عمارت دو طبقه گچ کاری بنا کرده اند . کاشیهای بیرون پل قدری ریخته و قدری بر جاست به عقیده کرزن.

تغییر کارکرد پل خواجو

 پل خواجو به مثابه قصری است که فضای سبز و استخر خود را به گونهای طبیعی در اختیار دارد . پل خواجو نیز مانند سی و سه پل فونکسیون متفاوت قصر،محل عبور ، محل استراحت و گردش درتابستان را داشته است این پل را در جای پل قدیمی دیگری با در نظرگرفتن سه کارکرد ساخته اند :‌به منظور فضائی برای گذر و استراحت ، دیگرمحلی برای ایجاد یک دریاچه مصنوعی ، و سوم و مهمترین فونکسیون پخش کردن آب و رساندن آن به مناطق کشاورزی مختلف .

برا ی انبار کردن آب در بالا دست پل، نخست کشوهای ساخته شده با الوار در شیارهای شیب داری که در دو بدنه آب روی زیری کنده شده پایین می دادند تا جلوی آب روی زیری را ببندد . این کشوها را با طنابهائی که به زیر طاق پل آویزان میکردند ، بالا می کشیدند و پایین می دادند پس از آنکه جلوی آب رودهای زیری بسته شده ، جلوی آب رودهای زیری بسته شده ،. جلوی آب رودهای بالای می ایستد.

برای جا گذاشتن کشوهای بالائی ـ کنار دیدگاههای میان پایه های پل، در سنگ جا سازی کرده اند . نخست دو سر الوارهای متکا را در آنجا می گذاشتند سپس پایین کشوها را در شیاری که روی تخته سنگهای پوششی آب روی زیری کنده شده بود جا می گذاشتند و بالای آنهارا به الوارهای افقی تکیه میدادند برای آنکه فشار آب بالائی ، الوارهای متکای آنهارا نشکند ، پشت الوارهای متکا ، شمع چوبی می زدند برای آنکه این شمعها از جا در نروند ، در تخته سنگهای پوشش آب روی زیری، برای جا گذاشتن پای شمعها جا سازی کرده اند.برای تقسیم آب در زیر پل خواجو، کشوهای آب روی زیری را بالا می کشیدند و آب روان شده را از زیر کشوها را در پایین دست، نزدیک لبه پله کان،سوراخ گرد کوچکی کنده اند که یک میله چوبی کددار (درجه بندی شده ) در آن فرو میردند و گودی آب آرام گرفته را اندازه می گرفتند و از روی آن مقدار آب روان شده را می سنجیدند.از منظره دریاچه مصنوعی که در قسمت غربی پل موجود می شده در دوره شاه عباس دوم و جانشینان او در مواقعی که در کاخهای سلطنتی ساحل زاینده رود ماند عمارت هفت دست و تالار آئینه خانه مراسمی برپا بوده استفاده می شده، به این ترتیب که بر روی آبهای بر هم انباشته مقابل قصرهای سلطنتی مراسم آتش بازی به عمل می آمده است.

برای کشتن انرژی آب،در پایین دست پل، پله کانی ساخته اند که آب روی آن فرو می ریزد و انرژیش را از دست بدهد،تا هنگام رسیدن به بستر رودخانه،انرژی خراشنده نداشته باشد که بستر رودخانه را بشوید. در میان پایه های پل، دیدگاهی به پهنای9/2 متر ساخته اند که از درون آنها سراسر زیر پل دیده می شود. از این دیدگاه ها (بیشتر از دیدگاه میانی ) مسیر آب به آبیاران فرمان می داده است.

همچنین پله های کناری و سرار زیر پل جایگاهی بوده است برای تفریح و استراحت مردم، تا خستگی خود را در کنار رود درآمیختگی زیبای آن با طبعیت از دوش بردارند.معماری پل خواجو تحت تاثیر معماری قصرهای صفوی است. به عنوان مثال شباهت مرکز پل بیگلربیکی را به کاخ هشت بهشت می توان نام برد.این دو فضا  در دو ضلع شرقی و غربی پل شامل چند اطاق مزین به نقاشی است که اقامتگاه سلطنتی بوده است. و مواقعی که پادشاه قصد تماشای آبریزان پل را داشته، و یا به عنوان ویلائی تابستانه مورد استفاده خاندان شاهی بوده است. بعد از تعطیلات نوروز سال 1060 هجری به امر شاه عباس دوم پل خواجو را که بر زاینده رود بسته شده آئین بندی و چراغانی و گلریزان کردند و هر یک از غرفه های آن را یکی از امرا و بزرگان تزئین خود و پادشاه به مدت یک ماه در کنار رودخانه به عیش وعشرت پرداخت.

  • پیچک پیچکی
  • ۰
  • ۰

مقاله آذربایجان غربی

مقاله آذربایجان غربی

مقاله آذربایجان غربی

موقعیت جغرافیایی، حدود و وسعت

آذربایجان غربی مساحتی حدود 9/37598 کیلومتر مربع را دارد که البته بر اساس برآورد جدید دفتر فنی مرکز آمار ایران، مساحت استان آذربایجان غربی بدون احتساب دریاچه ارومیه 4868 کیلومتر مربع می باشد. این استان در شمال غربی ایران بین 35 درجه و 58 دقیقه تا 39 درجه و 47 دقیقه عرض شمالی و 44 درجه و 14 دقیقه تا 47 درجه و 19 دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار دارد.

استان آذربایجان غربی از جانب شمال به کشورهای تازه استقلال یافته اتحادجماهیرشوری سابق (ارمنستان و نخجوان)، از غرب به کشورهای ترکیه و عراق، از جنوب به استان کردستان و از شرق به استانهای آذربایجان شرقی و زنجان محدود است. مرکز مشترک ایران با اتحادجماهیرشوروی سابق دراین منطقه 135 کیلومتر که همان مرز آبی رودخانه ارس می باشد. مرز مشترک ایران با ترکیه در آذربایجان غربی 482 کیلومتر می باشد که از این میزان 34 کیلومتر آن مرز آبی رودخانه های قره سو و نازلو به طول 34 کیلومتر و 452 کیلومتر آن مرز خشکی است. مرز مشترک  ایران با عراق در این استان حدود 200 کیلومتر مرز خاکی است. استان آذربایجان غربی طولانی ترین مرز خود را با استان آذربایجان شرقی دارد و این مرز از پیوستن رود آق چای به ارس درغرب جلفا شروع شده، پس از عبور از شرق رود مزبور و قطع راه مرند- بازرگان و ناحیه ولدیان خوی و راه آهن ایران- ترکیه، دریاچه ارومیه را که مرز طبیعی دو استان را تشکیل می دهد. در جهت شرقی مسیر زرینه رود، از میان ملکان و میاندوآب و صایین قلعه عبور نموده و در مرز زنجان خاتمه می یابد.

مرز آذربایجان غربی به کردستان جهت غربی-شرقی دارد که از دره رود شرع شده و پس از گذشتن از نواحی سردشت و بانه و بوکان، سقز و قطع شاخه های سیمینه رود و عبور از جنوب تکاب در چهار طاق در نقطه اتصال سه استان زنجان، کردستان، آذربایجان غربی خاتمه می پذیرد.

مرز آذربایجان غربی و استان زنجان از طریق ناحیه تکاب به ماه نشان استان زنجان اتصال پیدا می کند جهت آن شمال غربی به جنوب شرقی است و بیشتر این ناحیه را کوههای مرتفع پوشیده است و ارتباط تکاب با زنجان بیشتر از طریق بیجار و جاده تخت سلیمان که در نزدیک ترین راه ارتباطی به زنجان به شمار می رود انجام می گیرد.

ارتفاع مرکز استان یعنی شهرستان ارومیه از سطح دریای آزاد 1340 متر و فاصلة هوایی آن تا تهران 596 کیلومتر است.

بازرگانی

از آنجا که آذربایجان غربی با کشورهای ارمنستان، نخجوان، ترکیه وعراق هم مرز است و ارومیه نیز در ناحیة‌ سرحدی ایران و ترکیه و عراق واقع گردیده ، لذا مورد توجه دولت ها و بازارهای جهانی بوده است. از این رو می توان گفت که آذربایجان غربی از قدیم یکی از قطب های بازرگانی ایران بوده است.

آذربایجان غربی امروز نیز از لحاظ بازرگانی در ایران اهمیت ویژه ای برخوردار است. از صادرات مهم این منطقه، خشکبار، پیاز، حبوبات، پشم، توتون و تنباکو،‌ میوه و غیره را می توان نام برد. واردات آن نیز شامل برنج، پارچه، ماشین آلات ، چینی، کفش،‌ سیگار، چای، و … است.

معادن

مطالعات معدن شناسی در کلیه نقاط استان آذربایجان غربی،‌ با توجه به موقعیت مرزی با سه کشور همسایة‌ شمالی و غربی غیرمقدور بوده و اطلاعات دربارة معادن و ذخایر مواد اولیه محدود به نقاطی از این استان است که تا حدودی از نقاط مرزی دورتر می باشند.

مواد معدنی مکشوفة ‌استان آذربایجان غربی در حال حاضر عبارتند از: سرب، مس، گرانیت، انتیموان، زرنیخ، نمک طعام، زغال سنگ، گوگرد، خاک نسوز، گچ، آهک،تراورتن، سنگ مرمر، میکا.

معادن سرب، سرب، انتیموان در تکاب معدن زرنیخ در زره شوران، زغال سنگ در میاندوآب، خاک نسوز در بوکان، تراورتن در ماکو، معادن گچ و آهک در ارومیه، سنگ مرمر در خوی،‌ میکا در قره باغ، نمک سنگ در خوی قرار دارند.

البته شایان ذکراست که دریاچة ارومیه با توجه به درصد نمک بسیار بالایی که دارد، از مهمترین ذخایر نمک طعام در ایران است و برداشت نمک از آب دریاچه به یکی از فعالیت های عمده اشتغال زایی ساکنین سواحل دریاچه تبدیل شده است . نمک دریاچة ارومیه بیشتر در سواحی غربی و شرقی دریاچة قرار دارند.

  • پیچک پیچکی
  • ۰
  • ۰

مقاله صنعت گردشگری استان قزوین

مقاله صنعت گردشگری استان قزوین

مقاله صنعت گردشگری استان قزوین

جایگاه صنعت گردشگری در استان قزوین

استان قزوین با توجه به پیشینة تاریخی آن و با در نظر گرفتن قابلیت هایی که در زمینه جاذبه های تاریخی، گردشگری و منابع طبیعی و ... دارد میتواند نقش عمده و ویژه‌ای در زمینه توسعه صنعت توریسم داشته باشد که قابلیتها، امکانات و زمینه های مساعد آن به شرح ذیل می باشد:

- داشتن مواهب و چشم اندازهای طبیعی

- موقعیت مناسب استراتژیکی و ترانزیتی

- قابلیتهای بازرگانی - تجاری

- زمینه های مساعد علمی - تحقیقاتی

این استان با داشتن این قابلیتها و توانمندیها میتواند با برنامه ریزی ساختاری و زیربنایی جزء قطبهای موفق توریستی در سطح مالی و بین المللی مطرح شود .

جاذبه های گردشگری استان

 جاذبه های طبیعی

جاذبه ها و چشم اندازهای طبیعی مشتمل بر مجموعه وضعیتهایی است که انسان با چشم و دیدگان خویش می بیند. مهمترین عوامل طبیعی که در هماهنگی با یکدیگر موجب شکل بخشیدن به چشم اندازها و مناظر طبیعی به صورت یک مجموعه یکپارچه میشوند مشتمل بر ویژگیهای توپوگرافی، ساختار اقلیمی و آب و هوایی، ساخت زمین شناختی، کم و کیف منابع آب، پوشش گیاهی (مرتع و جنگل) ، حیات وحش و ... است.

استان قزوین به لحاظ توپوگرافی از سه قلمرو متمایز کوهستانی، کوهپایه ای و دشتی تشکیل شده که بلندترین نقطة ارتفاعی آن بیش از 4000 متر ارتفاع دارد و اغلب پوشیده از برفهای دائمی است. با توجه به ویژگیهای توپوگرافی و تأثیر عوامل مؤثر بر آب و هوا، استان قزوین برخوردار از اقلیمهای مختلف با میزانهای متفاوت بارندگی و دما است.

همچنین فضاهای کوهستانی شمالی سرمنشأ رودخانه های مهم و پر آبی است که بخش مهمی از آن بوسیله رودخانه شاهرود وارد سد سفید رود شده و نیز بخشی از آبهای سطحی رو به سمت جنوب، پس از مشروب ساختن دشتهای قزوین و تاکستان از استان خارج میشوند.

با توجه به عوامل طبیعی مذکور، پوشش گیاهی استان عمدتاً مرتعی بوده و در نواحی کوهستانی و کوهپایه ای شمالی در طارم و الموت عرصه های جنگلی متشکل از گونه های بلوط ، زرشک، سیب وحشی، پسته وحشی و ... است.

1- آب و هوا و مزیتهای اقلیمی

اقلیم و ویژگیهای مطلوب آب و هوایی از جمله دمای آسایش و میزان بارندگیها و نوع آن، از مزیتهای عمدة جذب توریست به شمار می روند به نحوی که براساس مطالعات انجام شده در باب سهم هر یک از جاذبه ها در جذب گردشگران، 1/52% از گردشگران در جستجوی عوامل مساعد اقلیمی، مناظر طبیعی، سواحل و کناره های دریا بوده اند که نزد 5/36% از کل گردشگران، جاذبه های اقلیمی در رتبه اول قرار داشته است. بر همین اساس در استان قزوین به جز تیر و مرداد که گرما تا حدود کمی مانع از راحتی گردشگران است، سایر ماههای سال مطلوب می باشد.

2- رودخانه ها و تالابها

از مهمترین عناصر طبیعی در جذب مسافران،‌کم و کیف رودخانه ها، چشمه ها، تالابها، دریاچه ها و ... می باشد. این عنصر به تنهایی جاذبه ای ارزشمند و کم نظیر محسوب میشود که در شکل بخشی به سایر چشم اندازها و تصاویر طبیعی نقش مهمی ایفا می کند. استان قزوین از این لحاظ به دو فضای کاملاً متمایز تفکیک می شود. قسمتهای شمالی شهرستان قزوین و تاکستان برخوردار از رودخانه های متعدد و استخرها بوده و قسمتهای مرکزی و جنوبی استان دارای رودخانه های دائمی قابل توجهی نیست. به عبارت دیگر میتوان نواحی شمالی استان قزوین را در زمرة قلمروهای پرآب کشور محسوب کرد. مهمترین منابع آب استان قزوین در فصل اول و بخش هیدرولوژی آورده شده است.

3- چشمه ها (آب گرم و آب معدنی)

چشمه سارها و چشمه های آب معدنی به میزان قابل توجهی برای درمان انواع بیماریها مورد استفاده قرار می گیرند و از این رو امروزه نه تنها به عنوان مراکز آبدرمانی، بلکه از ارزشمندترین جاذبه های طبیعی در جذب مسافران تفریحی محسوب می شوند. استان قزوین همچون بسیاری از استانهای کشور چشمه های آب معدنی و طبیعی متعددی دارد که بطور سنتی مورد استفادة مردم قرار می گیرند.

  • پیچک پیچکی
  • ۰
  • ۰

مقاله استان گیلان

مقاله استان گیلان

مقاله استان گیلان

آشنایی با سرزمین مردم گیل و دیلم

حدود جغرافیایی، آب و هوا

هنگامیکه تاریخ ایران را از نظر میگذرانید خواهید دریافت که در میان مناطق مختلف ایران کمتر منطقه‌ایست که چون گیلان و ساکنان بخشهای دامنه‌های شمالی البرز بخاطر دلیریها و بهادریهایشان دارای منابع مختلف تاریخی بوده باشد و بهمین دلیل هم بیش از همة مناطق دیگر ایران دارای تاریخهای محلی است و یا در نوشته‌ها مورد حب و بغض‌های سیاسی و طبقاتی قرار گرفته است اگر چه آثار باستانی منطقه قدرت پایداری در برابر وضعیت اقلیمی را نداشته و بخشی از آن نیز بر اثر حادثه‌ها در دل خاکها مدفون شده و بخشی دیگر بدست انسانهای نادان به تاراج رفته و ویران گردید اما زندگی سلحشورانة آنان در منابع تاریخی و نوشته‌های محلی و در فرهنگ عامه آشکارا بچشم می‌خورد.

این منطقه که در پای سلسله جبال البرز و در آغوش درختان جنگلی و در کنار دریای خزر آرمیده است. از طرف مشرق با مازندران و از مغرب با آذربایجان همسایه است و اگر همچون جغرافی نویسان قدیم حدود جغرافیایی گیلان را از طرف شمال به دریای خزر و از طرف مشرق به مازندران و از جنوب به ری و قزوین و زنجان و از طرف مغرب به آذربایجان محدود سازیم باز هم باید گفت که بخش وسیعی از مناطق کوهستانی را که امروز با نام «دیلم» از منطقة جلگه‌ای جدا می‌سازند باید جزء گیلان بحساب آورد که از نظر سیاحان داخلی و خارجی و تقسیم‌بندیهای منطقه‌ای و سیاسی و اقتصادی تا قرن‌های نزدیک بما نیز چنین بوده است همانطور که گاه گیلان را نیز ضمیمة نواحی دیلم بحساب می‌آورند بطوریکه مقدسی که کتاب خودالتقاسیم فی معرفه‌الاقالیم را که در قرن چهارم هجری می‌نوشت طبرستان و جرجان و قومس (سمنان ـ دامغان ـ بسطام) را نیز از جمله مناطق دیلمیان میداند. باید گفت حدود جغرافی آن (گیل و دیلم) تا اوایل عصر صفوی و دقیقاً تا انقراض سلسلة کیائیه در دوران سلطنت شاه عباس صفوی بنا به مقتضیات زمان و بر اثر کشمکشهای نظامی متغیر بوده است و امروز مسافری که بخواهد این حدود را ببیند همینکه از شهرستان کرج خارج گردید باید در امتداد رشته کوههای البرز حرکت کرده از طرف قزوین به رشت به راه ادامه دهد و پس از عبور از منطقه طارم و رسیدن به رود خروشان سپیدرود در برابر انبوه درختان جنگلی قرار خواهد گرفت در امتداد رودخانه پس از رسیدن به منطقه امامزاده هاشم (جهنم دره سابق) و عبور از شهرستان رشت و بندر انزلی به منتهی‌الیه این منطقه یعنی گرگانرود و آستارا خواهد رسید و در بخش شرقی به منطقة تنکابن که تا دوران قاجاریه ضمیمه گیلان بود از شهرهای لاهیجان و لنگرود و رودسر گذشته به چابکسر که آخرین بخش شرقی میان گیلان و مازندران است می‌پیوندد. تماشای آنهمه زیبایی و تنوع برای هر رهگذر تازه وارد پس از رسیدن به منجیل قدم به قدم خیره‌کننده‌تر خواهد بود زیرا با محاصره شدن منطقه در میان رشته کوههای طالش ـ طارم خلخال ـ دیلمان که مانع خروج ابرهای حاصل از تبخیر آب دریا و رودخانه‌ها و استخرها و مرداب‌هاست و همچنین حرکت بادها از دریا بخشکی و از فلات مرکزی ایران بسوی دریا آب و هوای گیلان مرطوب و متغیر و برای رشد و پرورش گیاهان و درختان مختلف فوق‌العاده متناسب بوده و رطوبت هوا تا 95 درصد و ارتفاع باران از 125 تا 162 سانتیمتر میرسد و درجة حرارت تا حدود 3 در زمستان و 37 درجه در تابستان می‌باشد. میزان نزول برف چون دورة یخبندان گیلان زیاد نیست و حداکثر ارتفاع برف ممکنست تا دو متر برسد.

اگر از جلگه بطرف دامنه‌های جنگلی برویم بازهم میزان بارندگی و رطوبت و یخبندان متغیر خواهد بود تا جائیکه از ارتفاع 1200 متری به بعد بخاطر سردی هوا رشد درختان متوقف گردیده و در عوض با چمنزارها و مراتع زیبائی روبرو می‌شویم و در ارتفاعاتی معادل 1800 تا دو هزار متر انواع گل و گیاه معطر روئیده می شود.

خجوکو که در سال 1849 و 1850 میلادی در رشت میزیست و تاریخ گیلانش یکبار در سال 1306 و بار دیگر در سال 1354 چاپ گردیده است می‌نویسد. قوت و سرعت توسعة نباتات در این سامان بینهایت است اما از قلل کوه تجاوز نمی‌کند و هیچ چیز محزون‌تر از دیدن مناظر آن طرف نیست زیرا فاقد هرگونه طراوت است مانند کوههای خلخال که از خاک رس و ریگ قرمز مرکب بوده و دشتهای خمسه و قزوین و تهران و سمنان و دامغان و بسطام که همه لم یزرع است سبزه و آب در آنطرف‌ها همانقدر نایاب است که در این طرف بحد وفور یافت می‌شود. گیلانی‌ها در زبان اغراق می‌گویند. اگر در راس یکی از کوههای گیلان بمانید قسمتی از ریش شما که اینطرف است با عطر گلهای ما معطر می‌شود و حال آنکه قسمت دیگر مانند صحرای آنطرف کوه پر از گرد و غبار می گردد.

همانطور که اشاره گردید ارتفاعات گیلان را سه رشته‌کوههای مختلف محدود می‌سازد که عبارتند از:

1 ـ کوههای طالش که به موازات سواحل دریای خزر امتداد یافته و میان آذربایجان و دریای خزر واقع است.

2 ـ کوههای طارم و خلخال که رودخانه سپیدرود از کنار دره‌های باریک آن می‌گذرد و رشته‌کوههایی آنرا از کوههای دیلمان جدا می‌سازد و گیلان را به دو بخش تقسیم می‌نماید.

3 ـ کوههای دیلمان که دنباله رشته‌کوههای البرز بوده و مرتفع‌ترین قلة آن در گیلان درفک (دلفک) است و از جنوب به منجیل و از طرف مشرق تا مناطق ییلاقی تنکابن و ارتفاعات سه هزار پیش می‌رود.

لرد کرزن در کتاب خود بنام ایران و ایرانیان آب و هوای گیلان را به چهار قسمت زیر تقسیم می‌نماید:

1 ـ حاشیة دریای خزر با توده‌های شن به ارتفاع هشت تا ده متر و پهنای دویست تا چهار صد متر با بادهای شمالی و شمال غربی که رطوبت را به لبة جنوبی دریا می‌رساند.

2 ـ اراضی پشت این تپه‌های شنی که مردابها و مناطق باتلاقی را ایجاد می‌نماید و رسوبات رودخانه‌ها را که از کوهها سرازیر می‌گردند در خود جای می‌دهند که نمونه‌ای از آنها مرداب بندر انزلی در گیلان است.

3 ـ حاشیة پشت مردابها و سواحل داخلی آبهای راکد که منطقه‌ای است جنگلی و شهرهای مهم و دهکده‌های پر جمعیت در این قسمت واقع است که فاصله آن تا پای کوهها از سه تا سی کیلومتر تغییر می‌کند.

4 ـ دامنه‌های البرز که نظافت هوا و زیبایی آن نظیر ندارد و در منطقة خالی از درخت و جنگلها و در دامنة کوههائی که بر آنها مشرف است ییلاقهائی قرار دارند.

دریا ـ جلگه ـ کوه

دریا و جلگه و کوه بزرگترین منبع اقتصادی و حیاتی مردم منطقه است که بی‌دریغ چون سفره گسترده‌ای در برابر ساکنان قرار دارد دریای خزر که با نامهای دریای کاسپین، دریای هیرگانا، (جرجان ـ گرگان) دریای طبرستان، دریای گیلان، دریای مازندران، دریای شیروان، دریای دیلم، دریای آبسکون شناخته شده است از شمال به سمت جنوب به طول یکهزار و دویست کیلومتر امتداد می‌یابد و دارای هفت‌هزار کیلومتر ساحلی است که تنها یکهزار کیلومتر آن در خاک ایران است و سطح دریا بر اثر ریزش آبهای یکصدو سی رودخانه که بعضی از آن در خاک ایران واقع است به سیصد و هفتاد و یکهزار کیلومتر مربع میرسد و بدین ترتیب دریای خزر با وسعت قابل توجهش همانطور که از حیث انواع ماهی و کلسیم و سولفاتها غنی است موجب آبادانی و سرسبزی و حاصلخیزی جلگه‌ها و کوهها و باروری زمینها و افزایش و رشد گیاهان و درختان جنگلی می‌گردد و آنچه را که به کمک انسان  در این ناحیه‌ی مستعد بدست می‌آید عبارتند از: برنج، چای، انواع مرکبات، توتون، سیگار، غلات، زیتون، کنف، بادام‌زمینی و انواع محصولات صیفی و تربیت کرم ابریشم و پرورش دامها امروز اگر چه کشت بعضی از محصولات زراعتی مانند پنبه و نیل تا حدودی هم نیشکر همچون صنایع دستی مانند پارچه‌بافی فراموش گردیده و یا اهمیت گذشته‌اش را از دست داده است اما می‌توان گفت که برای زحمکشان گیل و دیلم زمین سخاوتمندانه و در تمام فصول سال آماده بهره‌ دادن می‌باشد آنچنانکه در گذشته نیز بوده است .

محققان از فراوانی گیاهان داروئی در منطقه یاد می‌کنند و در وقایع دوران اسماعیلیه به وجود بیمارستان در الموت و صدور گیاهان دارویی و داروهای گیاهی از منطقة کوهستانی دیلم بسوی شهرها و سرزمینهای دوردست اشاره می‌نمایند و ظاهراً تاریخ آغاز دانش پزشکی را که امروز در میان مردم گیل و دیلم به (گیل تجربه) معروف است و هنوز هم راهنمای امور بهداشتی و درمانی مردم روستاهای این ناحیه است باید به طبیعت پر برکت زمین و تلاش و شناخت دانشمندان عصر اسماعیلی که با ورود حسن صباح به الموت آغاز گردید مربوط دانست. مناطق جنگلی که زمانی تا نواحی الموت امتداد داشت امروز در ارتفاعات رحمت‌آباد و نزدیک به قله درفک پایان می‌پذیرد و اگر چه باید اعتراف کرد که کاهش وسعت دامنه‌های جنگلی از زیبائی و اهمیت اقتصادی منطقه چیزی کم ننموده و آنرا به مناطق ییلاقی و مرکز دامداری و غلات تبدیل ساخت و خوش آب و هوا ترین و زیباترین ارتفاعات و قلل گیلان نیز در این قسمت واقع است که شناخته شده‌ترین آنها قلة معروف درفک ( دلفک) است وقتی که از شهر رشت به طرف رودبار در حرکت میباشیم در شرق رودخانه سپیدرود در رشته ارتفاعاتی که بموازات جاده عمومی است بلندی 2700 تا 3000 متری در فک قرار دارد هنگامیکه از این بلندی به جنگلها و دشتها و صحراهای باطراوت گیل و دیلم بنگرید اطمینان دارم در برابر شکوه و عظمت خیره کننده طبیعت به هیجان خواهید آمد و هیچ چیز زیباتر از آن نخواهد بود که بخواهید طلوع دل‌انگیز خورشید را از بلندیهای آن تماشا کنید و یا غروب سرزمین مردم گیل آن زمان که در ابرهای سپید و پراکنده پوشیده شده و کوهستان دیلم را که در زیر تابش خورشید همچنان سربرافراشته و از عظمت و استواری سخن می‌گوید به بینید.

توجه به معادن گیلان که بعضی از آنها شناخته شده باقیمانده است و تعدادی نیز مورد بهره‌برداری می‌باشد بدان علت ضروری است که می‌تواند در آینده ارزش اقتصادی خود را در کیفیت زندگی عمومی نشان دهد اما هنوز اهمیت خود را به خاطر نعمتهای دیگری که طبیعت در اختیار مردم این ناحیه قرار داده پیدا نکرده است.

نژاد

گیلان که در اوستا از آن به وارنا نام برده می‌شود مرکز باستانی اقوام و تیره‌های مختلفی است که از جمله آنها قوم گیل می‌باشد و امروز سرزمینشان را گیلان می‌نامند. پاره‌ای از محققین گیلها را با قوم دیگری به نام کادوسیها از یک تیره می‌شناسند بارتلد در این باره می‌نویسد. در عهد قدیم سکنه گیلان را کادوسیان تشکیل می‌دادند که در قید اطاعت دولت هخامنشی نبودند همین قوم یا قسمتی از آن را گیل (گه‌لای، گیلوی، گه‌لوی) هم نامیدند و ولایت گیلان نام کنونی خود را از اسم قوم مزبور دارد. بدون آنکه به نظرات دیگران اشاره گردد از چهار گروه زیر که سهمی در وقایع تاریخی منطقه داشته‌اند میتوان نام برد.

1 ـ کاسپی‌ها: این گروه که دریای خزر به نامشان دریای کاسپین نامیده می‌شد بتدریج در اقوام دیگر حل گردیده و نابود شدند.

2 ـ کادوسیها: اگر آنها را از گیلها جدا کنیم در ارتفاعات کوهستانی بخش غربی و در قسمتهای جلگه‌ای گیلان میزیستند و شهر رشت که مانند لاهیجان تا دورة مغولها از آن نامی برده نمی‌شد تقریباً در حدود سرحدات مرزی میان گیلها و کادوسیها قرار داشت. کادوسیها مانند گیلها همانطور که از نفوذ قبایا آریایی در میان خود جلوگیری کرده و آنرا دچار کندی ساختند بعدها مانع نفوذ اعراب نیز گردیده و سالها با استقلال میزیستند.

3 ـ ماردها یا آماردها: آنان جنگجوترین طایفه غیر آریایی بودند که در حاشیة سپیدرود زندگی می‌کردند و سپیدرود بنام آنان رود آمارد خوانده میشد پاره‌ای از زبان شناسان واژه مرد و مردانه و مردم را در فارسی و همچنین فعل مرد و مرد و تمرد و مشتقات دیگر آنرا در عربی از نام این طایفه می‌شناسند.

4 ـ گیلها همانطور که اشاره گردید این دسته نیز در کنار کادوسیها و در بخش جلگه‌ای می‌زیستند که به تدریج با کادوسیها بصورت تیره واحدی درآمدند و پس از کوچ و رانده شدن ماردها از حاشیه سپیدرود آن بخش را نیز در اختیار گرفته و از این زمان سرتاسر منطقه با نام گیل و دیلم شناخته شد.

بارتلد بنقل از استخری می‌نویسد: شهر عمده دیلمها پروان بود و مقدسی می‌گوید مهمترین شهر گیلها دولاب بود که شهر تجارتی و نزدیک دریا و ظاهراً در قسمت غربی گیلان واقع شده بود چه از ولایت دولاب تا مغان پنج روز راه و تا شالوس (چالوس) یازده روز راه حساب میکردند و مطابق گفته اصطخری در کوهها قوم دیگری سکونت داشت که به زبان مخصوص غیر از زبان گیلها و دیلمها سخن می‌راند در مجموع باید گفت که در جریان تاریخ و ثبت حادثه‌ها رفته رفته نام کادوسیها از نوشته‌های مورخین حذف میگردد و امروز سراسر منطقه که چهار تیره بالا در آن می‌زیستند و سالها با استقلال در آن زندگی می‌نمودند با نام گیلان می‌شناسیم یعنی با نام قومی که حدود یکصد و پنجاه سال پیش از آغاز دولت هخامنشی در آن سکونت داشته است و می‌توان از این زمان با زندگی دلیرانه‌اش آشنا گردید و آنرا در کتابها و مستندات تاریخی دیگر جستجو کرد. اما امروز نمی‌توان گفت مثلاً گیلها در کجایند و یا دیلمیان تا چه حد از تاثیر اختلاط اقوام دیگر با نژادشان برکنار مانده‌اند شاردن سیاح عصر صفوی می‌نویسد در ایران هیچ فرد عالی مقامی یافت نمی‌شود که از مادر گرجی یا چرکسی زاده نشده باشد چون بیشتر از یکصد سال است که این اختلاط و امتزاج آغاز یافته استموضوعی که شاردن درباره گروه خاصی اشاره می‌کند رفته رفته بعلل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در میان طبقات دیگر جامعه ایرانی از جمله میان ساکنان گیل و دیلم نیز راه یافته است تیره‌ها و نژادهائیکه هم اکنون در گیلان زندگی می‌نمایند و با بومیان در کار ساختن سرزمین خویشند عبارتند از: 1- طالشها 2- کردها 3- ترکها 4- ارامنه 5- گرجی‌ها 6- مازندرانیها.

 

  • پیچک پیچکی
  • ۰
  • ۰

مقاله شهر ماسوله

مقاله شهر ماسوله

 

مقاله شهر ماسوله 

مقدمه

هرجا که تنوع طبیعی و انسانی، تحت سیطره زمان و تاریخ- در هم می آمیزد. نوعی از الگوهای زیستی شکل می گیرد، که به نوبه خود می تواند استثنایی و منحصر به فرد باشد.

ماسوله، نمونه بارزی از این نوع زیستگاه تاریخی بشر است، که به عنوان یک اثر ملی در سال 1354 شمسی به شماره 1090 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است. این شهر تاریخی، در طول عمر هزار ساله خود، در هماهنگی خارق العاده میان انسان و طبیعت، نمونه بارزی به شمار می آید.

آمیزه ای از فرهنگ های سه گانه طالش، ترکی و گیلکی از یکسو و طبیعت های سه گانه جنگلی، مرتعی و کوهستانی، از سوی دیگر، فرهنگ و تمدن خاصی را به وجود آورده که اولین نمایه کالبدی آن، شهرسازی و معماری خاص ماسوله است. در حالی که این کالبد، متأثر از ارتباطات پیچیده و ویژه اجتماعی و اقتصادی این زیستگاه کهن می باشد، به شدت بر ارتباطات فوق تأثیر گذار است. بدین ترتیب در یک همکنش مداوم و مستمر، پویایی شگفت انگیزی در حیات تاریخی الگوهای زیستی ماسوله به وجود آورده است.

این شهر تاریخی در وسعتی معادل 6/1 هکتار و در چهار محله ی خانه بر، کشه سر، اسد محله و مسجد بر شکل گرفته است. دارای بازاری در چهار طبقه می باشد که هر چهار محله به طور مستقل به بافت بازار شهر ارتباط بی واسطه دارند. در حال حاضر در ماسوله بیش از 350 واحد مسکونی وجود دارد که در گذشته (حدود صد سال پیش)، این تعداد به 600 واحد بالغ می گردیده است. وجود بیش از 120 واحد تجاری در محدوده بازار آن، بیش از 6 کاروان سرا، دو حمام قدیمی، بیش از 33 چشمه عمومی، ده مسجد و پنج امامزاده حاکی از رونق و شکوفایی این شهر در دوره های متأخر می باشد. جمعیت ماسوله طی 60 سال گذشته از حدود 3500 نفر به 900 نفر کاهش یافته است، این امر نشانه سیر نزولی تاریخ این شهر کهن است.

انسان هایی که در یک زندگی کاملاً سازگار با طبیعت، این زیستگاه و این کالبد شهری و معماری خارق العاده را خلق کردند، اگر می دانستند آیندگانشان این گونه با دست آوردهایشان رفتار می کنند، بی شک، به سادگی آنها را به آیندگان نمی سپردند.

در دهه های اخیر و به دلایل گوناگون هویت تاریخی فرهنگی و زیست محیطی این مجموعه نادر مخدوش شده است و وضعیت فعلی این بافت باارزش در شأن شهرت قبله نمی باشد.

با این همه شهرت و محبوبیت ماسوله در میان پنج شهر- روستای شگفت انگیز (ابیانه، کندوان، میمند و سرسید آقا) زبان زد خاص و عام است. شاید سالیانه چند هزار نفر مسافر از این شهر تاریخی و مناظر تاریخی و طبیعی آن دیدن می کنند. این تعداد مسافر بیشتر در سه ماهه تابستان از این شهر بازدید می کنند، چرا که هوای آن در این فصل معتدل و مرطوب است. گرچه که زیبایی های آن در سه فصل دیگر سال چه بسا بیش از تابستان است.

تمامی مسافرانی که علاقمند به استفاده از مناظر طبیعی هستند در سه فصل بهار، پاییز و زمستان می توانند شاهد مناظری بدیع از طبیعت باشند. آنان که جویای فضایی آرام، ساکت و خلوت هستند نیز در این سه فصل ماسوله را بسیار مناسب خواهند یافت.

مسافرت به ماسوله

شهر تاریخی ماسوله همه ساله پذیرای مسافرانی از شهرهای دور و نزدیک و از خارج از کشور است که به این شهر می آیند. بیشترین مسافران طی سه ماهه تابستان به این شهر سفر می کنند.آن دسته از مسافران ایرانی که از شهرهای دور می آیند معمولاً جهت بازدید از بافت معماری و تاریخی شهر اقدام به سفر می کنند. اما بسیاری از مسافران شهرهای نزدیک برای استفاده از آب و هوا و طبیعت مطبوع ماسوله به این شهر می آیند. تمام مسافران غیرایرانی فقط برای بازدید از معماری و شهرسازی تاریخی ماسوله اقدام به سفر می کنند. در این میان دسته های کوچک و بزرگ طبیعت دوستان را نیز باید نام برد که معمولاً از شهرهای نزدیک و در گروه های 5 تا 200 نفره و به عنوان کوهنوردی و کوه پیمایی به این شهر می آیند.

در هر صورت جاذبه های تاریخی، معماری و طبیعی ماسوله به گونه ای است که هر نوع مسافر با هر نوع سلیقه ای را به سمت خود جذب می کند. حتی زمستان پربرف این شهر نیز جاذب دسته ای از میهمانان است.

وجود امکانات رفاهی قابل ملاحظه، راه ارتباطی مناسب و محل های اقامتی محلی و سنتی از امتیازاتی هستند که توان پذیرایی مردم این شهر را از مسافران افزایش می دهند.

دیدن ماسوله و معماری آن به عنوان یک شهر تاریخی و استفاده از مناظر طبیعی و ساختمانی زیبای آن طی حداقل یک شبانه روز اقامت در خانه های سنتی مردم میهمان نواز آن یادگاری بی نظیر برای هر مسافری خواهد بود.

 

  • پیچک پیچکی
  • ۰
  • ۰

مقاله فوبی خاص

مقاله فوبی خاص

مقاله فوبی خاص ( هراس ) 

مقدمه

تعریف فوبیا  

بررسی منابع فارسی

همه‌گیری شناسی

سبب شناسی

1- دیدگاه زیست شناختی

2- دیدگاه روان‌پویایی

3-دیدگاه رفتارگرایی

تشخیص

ملاک‌های تشخیصی DSM-IV برای فوبی خاص

ویژگی‌های بالینی

درمان

 1- دیدگاه زیست شناسی  

2- دیدگاه روان‌پویایی

 3- دیدگاه رفتارگرایی

 4- سایر روش‌های درمانی

مقالات اینترنتی

حقایقی درباره فوبیا

 فوبی‌ها (عجیب اما ساده )

منابع فارسی ـ منابع انگلیسی  

 

مقدمه

بشر در مسیر تکامل برای مقابله و تسلط برآن به ابزارهای قاطعی مجهز شده است که هر یک برای بقای او اهمیت بسیاری داشته‌اند زمانی که این ویژگی‌ها را بررسی می کنیم، حیاتی  بودن بعضی از آنها عجیب به نظر می‌رسد زیرا که احساس ناشی از آنها چندان خوشایند نیست و با پیش فرض نه چندان صحیح ما که « هر چه خوشایندتر است اهمیت بیشتری در بقای ما دارد» جور در نمی‌آید احساس‌هایی چون درد بیماری و حتی ترس از جملة این ویژگی‌های ناخوشایند اما بسیار حیاتی می‌باشند و قطعاً در گونه ما کسانی که فاقد یکی از این ویژگیها بوده‌اند، از بین رفته‌اند

همانطور که گفته شد ترس، از این ویژگی‌های حیاتی است و بشر به کمک آن از خطرات زیانبار محیط اجتناب نموده بقای خویش را حفظ نموده است .

« در سال 1872 داروین متوجه شد که انسان و حیوانات، هیچان را با حالتهای مختلف نشان می‌دهند، به عقیدة او، این حالت پدیده‌ای عالگمیر می‌باشد و در تمام فرهنگ‌ها یکسان است» زمانی که فوبی را به عنوان یک ترس تعریف می نماییم به آن اهمیت بقایی می‌بخشیم اما معتقدیم این ویژگی به انحراف کشیده شده است زیرا در ادامة تعریف می‌آوریم که این ترس، شدید، غیر منطقی و غیر طبیعی است و مانع از انجام فرآیندهای حیاتی دیگر در فرد می‌شود، که این برخلاف جهت بقا می‌باشد .

بنابراین شناخت و در نتیجه درمان فوبی که یکی از شایعترین اختلالات اضطرابی است، با  اهمیت جلوه می‌نماید.

در این پژوهش کوتاه کوشش شده که نگاهی هر چند اجمالی به اختلال فوبی و بویژه فوبی ـ خاص انداخته شود بنابراین ابتدا از تعریف فوبی و مفاهیم وابسته آغاز شده تا خواننده برای ورود به بحث، آشنایی پایه‌ای کسب نماید آنگاه به سراغ منابع فارسی که این اختلال را دقیق‌تر مورد بررسی قرار داده‌اند، می‌رویم .

 در پایان نیز سه مقاله اینترنتی به همراه ترجمة آن ارائه شده به امید انکه در جهت تشریح این اختلال و روش‌های درمانی آن گامی هر چند کوچک برداشته شده باشد .

تعریف فوبیا ( هراس)

هراس: ترس یا بیزاری غیر طبیعی و یا شدید از چیزی .

هراس: ترس غیر منطقی، غیر طبیعی و دائمی از یک شئ یا موقیعت خاص .

هراس: هر ترس یا دلهره غیر طبیعی دائمی: همچنین، واژه‌ای که حاکی از ترس یا انزجار غیر طبیعی است .

هراس ساده، هراس از اشیاء اما نه از موقعیت‌ها ( گذر هراسی ) یا ( نه ) از اعمال (هراس، اجتماعی ) مانند ترس از سگ، گربه، موش، عنکبوت، خون و زخم، هراس از مکان بسته، هراس از بلندی، و مسافرت هوایی؛ هراس اجتماعی، هراس از اعمال، و نه از موقعیت‌ها ( گذر هراسی )یا (نه ) از اشیاء ( هراس ساده)، که در آن فرد از تحقیر و شرمندگی می‌ترسد به عنوان مثال( ترس از سخنرانی در جمع یا خوردن یا استفاده ازتوالت عمومی .

هراس: یک اصطلاح یونانی برای ترس یا دلهره: بر اساس این ریشه‌شناسی، به هراسهای خاص بدرستی اسامی با ریشة یونانی داده شده است، به عنوان مثا، پیروفوبیا = ترس از آتش، نیکتوفوبیا = ترس از تاریکی، و غیره در شیوة روانپزشکی استاندارد، یک واکنش پیش از آنکه بدرستی بعنوان یک هراس( فوبی ) طبقه‌بندی گردد نیازمند فاکتورهای متعددی است بویژه اینکه، ترس می‌بایست دائمی و شدید باشد، یک نیاز اجباری به گریز یا اجتناب از موقعیت یا شی، هراس‌زا وجود داشته باشد و ترس می‌بایست غیر منطقی باشد و بر پایة قضاوت درستی استوار نباشد .                       

فوبی، هراس، فوبی عبارتست از ترس شدید و رجعت کننده‌ای که دلیل منطقی برای آن نمی‌توان پیدا کرد فوبوس (Phobos ) نخستین بار در لغت طبی دو هزار سال قبل در رم در تعریف ترس از آب  (Hydrophobia ) که از علائم هاری قلمداد شده است به کار رفت هر چند این واژه تا قرن نوزدهم وارد روانپزشکی نشد، معهذا ترس فوبیک و رفتار فوبیک در مقالات طبی پیش از آن بسیار دیده می‌شود بقراط به دو بیمار فوبیک اشاره کرده است که یکی با شندیدن صدای نی دچار « وحشت » می شد و دومی از نزدیک شدن به کم عمق‌ترین چاله‌ها دچار هراس می‌گردید لغت فوبی در قرن نوزده عمومیتی یافت و نخستین بار در سال 1848 در یک فرهنگ  پزشکی « Syphilophobia »   به معنی « ترس شدید از سفلیس » که منجر به حصول علائم خیالی بیماری می‌گردد، ظاهر شد .

 از اواخر قرن نوزدهم تضاد مداومی در ارتباط  فوبی‌ها با سایر امراض روانی در مقالات طبی به چشم می‌خورد ژانه و کرپلین گاهی از فوبی‌ها و وسواس طوری صحبت می‌کنند که گویی آنها مترادف هم هستند فوبی‌ها با ترس‌های معمولی از نظر شدت، طول مدت، غیر طبیعی بودن و ایجاد ناتوانی به خاطر امتناع از موقعیت‌های ایجاد کنندة فوبی مشخص هستند فوبی‌ها ممکن است منفرد یا متعدد باشند ترس از حیوانات احتمالاً شایع‌ترین نوع فوبی منفرد، یا اقلاً شایع‌ترین نوعی است که مورد مطالعه قرار گرفته است .

  Phelia, simpleفوبی ساده در طبقه‌بندی DSM-III-R فوبی ساده طبقة ته مانده‌ای است که سایر انواع فوبی را، که شامل گذرهراسی و فوبی اجتماعی نمی‌گردند، برمی‌گیرد نمونه کلاسیک فوبی ساده ترس شدید و غیر منطقی از عنکوب است زنها بیشتر از مردها مبتلا به فوبی ساده هستند، هراس از موش نمونة مشهور از این فوبی در زن‌هاست اشیاء وموقیعت‌های زیر به ترتیب نزولی شایع‌ترین انواع فوبی ساده را به وجود می‌آورند: حیوانات، طوفان، بلندی، بیماری، زخمی‌شدن، و مرگ: 

 حال می بایست بعضی مفاهیم مرتبط با فوبی ( هراس ) را نیز تعریف نماییم :

 Fear  یا ترس، از کلمه انگلیسی قدیمی Faer به معنی خطر ناگهانی مشتق شده است این ترس، قابل توجیه و خطر ایجاد کنندة آن، ذاتی، واقعی و معلوم است .

 ترس متناسب با خطر است، و گاهی اگر ضرورت فرار از آسیب وجود داشته باشند مفید هم هست .

 Anxiety  اضطراب، از کلمة Anxiua ، به معنی احساس فشردگی در قفسة سینه ریشه می‌گیرد اضطراب به ترس بدون منشاء مشخص اطلاق می شود؛ یعنی شخص نمی‌داند چرا می‌ترسد، و یا ترس او نسبت به خطر، نامتناسب به نظر می‌رسد بیمار، غالباً با احساس تنگی که در قفسه سینه می‌کند، اظهار می‌دارد: « فقط احساس می‌کند مضطربند»به اوج حالت ترس اطلاق می‌شود این اصطلاح از کلمة Pan، الهة روستایی یونان باستان مشتق می‌گردد « پان » گاهی یک الهة قهرمان است که از گوسفندان و شبانها مراقبت می کند و عاشق موسیقی است اما گاهی هم موجب زهره ترک شدن مردم می‌گردد خلاصه، « پان » نعمت مرکبی است؛ همانند وحشت زدگی در یک آتش سوزی، ممکن است شما را به سوی در خروجی و یا اشتباهاً به سوی در عوضی براند  .

 جملة وحشت‌زدگی دورة مجزایی است که در آن شروع ناگهانی نگرانی شدید، ترس، یا وحشت اغلب همراه با احساس مرگ قریب الوقوع وجود دارد، در ضمن این حملات علائمی نظیر تنگی نفس، تپش قلب، احساس درد یا ناراحتی در قفسة سینه، خنگی و ترس از دیوانه شدن  .

چگونه فوبی ها بوجود می آیند؟

یادگیری ناهشیار یا هیجانی برای ایمن نگاه داشتن، بوقوع می پیوندد. در دورانهای اولیه زمانی که با چیز خطرناکی برخورد کرده ایم، ذهن/ بدن حالت بهینه ای را برای بقا- یک حمله وحشت زدگی- خلق کرده است.

این نوع از یادگیری از نوع منطقی یا عقلی نیست. اگر شما می بایست فکر می‌کردید، «بله فکر می کنم حالا زمان مناسبی برای داشتن حمله وحشتزدگی است». گونه ما مدتها پیش منسوخ شده بود. این نوع از یادگیری در یک سطح هیجانی اتفاق می‌افتد، از این رو این پاسخ می تواند «مغز متفکر» را دور بزند.

در گذشته، یک پاسخ بلافاصله فوبیک (هراسی) به یک حیوان سمی یا شکارچی. فوق العاده سودمند بوده است.

بنابراین ما با توانایی فوبیک شدن تکامل یافتیم. هرچند، در جهان پیچیده امروز این ساز و کار یادگیری اغلب به شیوه نامناسبی عمل می کند.

برای فوبیک شدن، همه آن چیزی که شما نیاز دارید یک حالت اضطرابی زیاد است که با یک شیء جفت شده باشد. این شیء نمی بایست علت اضطراب باشد.

برای مثال رابرت گریوز شاعر، فوبیای تلفن داشت، زیرا او هنگام جنگ، در حال استفاده از یکی از آنها بود که بمبی در کنار او منفجر شد. شما همچنین می توانید با استفاده نابجا از تخیل یک فوبیا تولید کنید. بچه ها اغلب فوبی ها را به این روش، یا از طریق درون یک والد فوبیک می کنند.

فوبی های غیر اختصاصی می توانند از طریق حملات وحشت زدگی گسترده، یا از طریق بالا رفتن سطح اضطراب عمومی شخص ظاهر شوند، که در آن حمله وحشت زدگی براحتی، آنگاه که سطح استرس حتی به مقدار کمی افزایش یابد، بوجود می آید.

  • پیچک پیچکی
  • ۰
  • ۰

دانلود مقاله حافظه

مقاله حافظه

مقاله حافظه

مقاله حافظه

حافظه
انواع حافظه
جنبه های مختلف حافظه
1- توجه یا فراگیری
2- حفظ
روشهای اندازه گیری حفظ
(1)‌ روش اندازه گیری حدود حفظ
(2) روش یادگیری مجدد
(3) اندازه گیری حفظ از راه تشخیص
(4) اندازه گیری حفظ از طریق تولید مجدد
(5) یادآوری اموری که با هم درک شده اند
3- یادآوری (Recall)
4- تشخیص
فراموشی (Forgetting)
دخالت (Interference)
عقب راندن (Repression)
عوامل موثر در حافظه
1- محرک
2- با معنی بودن
3- کل و جزء
4- نقل
5- اجرای تمرین در وقت غیرمتمرکز یا پراکند
6- سرعت یادگیری
7- زمینه عاطفی

حافظه
شناخت حافظه
حافظه در تشبیه
الفـ حافظه و عضله
ب- حافظه و انبار
ج- حافظه و پول
د- سیستم
مبانی و شیوه های تقویت حافظه
انواع حافظه
نظام یادگیری
حافظه در روانشناسی اثر هاری لورین ترجمه مشفق همدانی
فصل اول
روح خلاقه فطری است
استعداد خلاقه خود را پرورش دهید
فعالیت خلاقه، نیروی هوش خلاقه را پرورش می دهد
آیا میل دارید عادات را ریشه کن کنید؟
تمرکز فکری رمز موفقیت است
یادآوری نام ها بدون استفاده از خاطره صورت
چگونه می توان به وسیله صورت نام را به یاد آورد؟
پیش بینی بی مورد نکنید
دلهره های روانه را چگونه باید تلقی کرد؟
برای دیگران درد دل کنید
دیگر از چه چیزهایی دلهره دارید؟

حافظه

حافظه شامل آن دسته از فعالیتهایی است که بصورت حفظ، یادآوری، تشخیص و انجام آنچه در گذشته آموخته شده است ظاهر می گردد. بعضی حافظه را یکی از اشکال یادگیری می دانند. دسته ای آنرا نتیجه و دلیل یادگیری فرض می کنند. پاره ای از روانشناسان حافظه را فعالیتی می دانند که در عین ارتباط با یادگیری جدا از آن نیست.

به نظر این دسته فرد ابتدا باید چیزی را یاد بگیرد، آنگاه آنرا حفظ کند و در موقع معین بخاطر آورد و بالاخره تشخیص دهد که این امر را در گذشته آموخته است. حافظه از یادگیری جدا نیست و از جهتی عین یادگیری می باشد. خصوصیت عمده حافظه حفظ و نگهداری است. یادآوری، تشخیص و اجرا، آثار و نتایج حفظ می باشند. آنچه درباره یادگیری گفته می شود در مورد حفظ نیز قابل بحث می باشد روی این اصل نمی‌توان این دو جنبه از فعالیت ذهن را جدا از هم فرض نمود.

چنانچه در مورد یادگیری بیان نمودیم ثورندایک و پیروان او یادگیری را نتیجه ارتباطات عصبی می دانند و اصل تمرین و تکرار را پایه و اساس این جریان قرار می دهند.

بعضی از روانشناسان حفظ را نیز نتیجه برقراری ارتباطات عصبی فرض می کنند و تحقق آنرا نتیجه تمرین و تکرار می دانند. بنظر این عده یادگیری و حفظ یک جریان است. همانطور که دیدیم تمرین و تکرار شرط اساسی یادگیری نیست. ممکن است امری را یکمرتبه انجام داد یا مطالعه کرد و آنرا یاد گرفت و بدون تکرار و تمرین بعد از زمان طولانی آنرا بخاطر آورد و دوباره انجام داد. با اینکه در جریان حفظ و یادگیری دستگاه عصبی دخالت کامل دارند و وقتی پوشش مغزی دچار لطمه و آسیب شود عمل یادگیری و حفظ را م ختل میسازد معذلک نمیتوان تغییرات عصبی را پایه و اساس حفظ و یادگیری قرار داد.

آن دسته از روانشناسان که پایه و اساس یادگیری را تداعی معانی یا برقراری عکس العمل مشروط می دانند حفظ را نیز نتیجه همین جریان فرض می کنند. به نظر ایندسته مشابهت و مجاورت، اساس حفظ را تشکیل می دهند. یادآوری و تشخیص نیز در اثر تداعی واحد بدون اراده یا از طریق ایجاد نداعیهای متعدد و با دخالت اراده انجام میشود.

پیروان گشتالیت عقیده دارند وقتی در جریان یادگیری کل موقعیت و کل موضوع مورد توجه شخص یادگیرنده باشد جریان یادگیری و حفظ به نحو کامل انجام میشود.

چنانچه خواهیم دید عوامل مؤثر در یادگیری در جریان حفظ و یادآوری نیز تأثیر دارند. خلاصه آنچه سبب یادگیری میشود در حفظ و یادآوری نیز تأثیر دارد روی همین زمینه این دو جریان از هم جدا نیستند.

انواع حافظه

Garrett مؤلف کتاب روانشناسی عمومی دو نوع حافظه را مورد بحث قرار می دهد:

1- حافظه زبانی Verbal که حفظ و یادآوری نامها و تاریخها و مانند اینها را انجام میدهد.

2- حافظه عضلانی یا عملی که طرز کار و روش انجام امری را که در گذشته فرد آموخته است حفظ می نماید؛ مثلا طرز ماشین نویسی، رانندگی ، شنا که فرد در گذشته آموخته و بعداز مدتی متار که دوباره انجام میدهد. در هر دو مورد فرد عکس العملهایی را که در گذشته آموخته است دوباره به وجود می آورد.

Sperling مؤلف کتاب روانشناسی ساده شده آنچه را که مربوط به طرز کار و روش انجام امری است به عادت ارتباط می دهد و حفظ و یادآوری اینگونه امور را نتیجه تشکیل عادت تلقی می کند به نظر او کار حافظه کسب و حفظ کلمات، علامتها و تجربیاتی است که فرد از روی آگاهی تحصیل می نماید.

خلاصه، او امور زبانی را به حافظه نسبت می دهد و امور غیرزبانی را مربوط به عادت میداند. امور زبانی مثل بیان امری که در گذشته رخ داده است از امور غیرزیانی یا از مهارتهای بدنی جدا نیست چنانچه شهادت درباره امری مستلزم سخن گفتن یا نوشتن است. به همین طریق امور و فعالیتهای غیرزبانی مثل رانندگی، ماشین نویسی از فعالیتهای زبانی که غالباً بصورت درک مفاهیم و بیان آنها نیز ظاهر میگردد مجزا نیست.

عادات شامل اعمال قابل مشاهده مثل لباس پوشیدن، رانندگی، ماشین نویسی و اعمال غیرقابل مشاهده از قبیل با خود صحبت کردن در موقع مطالعه و انجام اعمال اصلی حساب در ذهن نیز می شود.

جنبه های مختلف حافظه

برای حافظه مراحل مختلف یا جنبه های گوناگون ذکر کرده اند:

Garrett چهار جنبه برای حافظه بیان می نماید:

(1) توجه Fixation که آنرا به تحصیل و کسب Acquisition نیز تعبیر می نماید (2) حفظ Retention (3) یادآوری Recall و (4) تشخیص Recognition.

بعضی پنج جنبه برای حافظه ذکر می نمایند: (1) فراگیری یا کسب (2) تشخیص (3) یادآوری (4) تولید مجدد Reproduction و (5) اجرا Performance.

1- توجه یا فراگیری

برای اینکه امری رد خاطر باقی بماند ابتدا فرد باید آنرا فرا گیرد. حفظ مهارتها یا عادات، تمایلات و ادراکات مستلزم فراگرفتن آنهاست.

افرادی که نمی توانند دقت یا توجه خود را به امر خاصی معطوف دارند، در کسب و فراگرفتن آن امر دچار اشکال می شوند. معمولا بیماران روانی نمی توانند امر معینی را مورد توجه قرار دهند.

پیرمردها نیز در جریان توجه یا دقت با اشکال روبرو هستند. بعضی این امر را نتیجه پژمردگی بافتهای مغز یا از دست رفتن خاصیت ارتجاعی مراکز عصبی می دانند ولی اشخاصی هستند که در دوران کهولت نیز به آسانی امور را فرا می گیرند در هر حال تمایلات ا شخاص پیر واشتغالات ذهنی آنها ممکن است در انصراف ذهن ایشان از شیء معین م ؤثر باشد. بچه ها نیز در اثر کم حوصلگی یا بواسطه تمایلات متنوع کمتر دقت و توجه خود را روی امر خاصی متمرکز می سازند.

معمولا افراد در مقابل محرکهای مختلف قرار دارند. وقتی محرک خاصی روی فرد اثر می گذارد که توجه او را به خود جلب کند و محرکهای دیگر را از نظر او دور بدارد. تعدد محرکها مانع جلب توجه فرد به هر یک از آنها می شود. در شرایط خاصی فرد نمی تواند وقت خود را به طرف امر معینی معطوف دارد.

افرادی که دچار هیجانات شدید میشوند در این حالت نمی توانند شیء معینی را مورد توجه قرار دهند و در موقع دوا خوردن یا نوشیدن مشروبات الکلی غالباً دچار اینوضع میشوند.

اشخاص الکلی از درک امور جدید عاجز هستند و گاهی تمایل به دروغ گفتن و مبالغه کردن، در تضعیف حافظه آنها تأثیر دارد. ضرباتیکه در اثر حوادث و صدمات به مغز وارد می‌آید فرد را از درک واقعه یا آنچه قبل از آن یا بعد از آن بلافاصله اتفاق می افتد بازمیدارد.

2- حفظ

حفظ چنانچه گفته شد اساس حافظه را تشکیل می دهد. بعضی حفظ را عین یادگیری می دانند و عقیده دارند آنچه را که فرد می آموزد حفظ می کند بنابراین مهارتها، تجربیات حسی و آنچه را که فرد از خواندن یا در اثر تعلیمات دیگران فرا می گیرد همه حفظ و نگاهداری می شوند و اثر آنها در ذهن باقی می ماند. خاطراتی که خود به خود به قسمت روشن ذهن بر می گردد، آنچه را که فرد در اثر هیبنوتیسم به خاطر می آورد و اینکه در یادگیری مجدد امری وقت کمتری صرف می کند همه دلیل بر باقیماندن آثار اموری است که قبلا فرد آموخته و در ذهن او جایگزین شده است.

با اینکه در جریان حفظ تغییراتی در مراکز عصبی به وجود می آید و آسیب مغزی در اختلال آن تأثیر دارد معذلک حفظ نیز مانند یادگیری تابع عوامل و شرایط خاصی است. بعضی حفظ را تابع عکس العمل مشروط می دانند و مجاورت و مشابهت را پایه و اساس حفظ قرار میدهند.

بعضی از روانشناسان عقیده دارند در جریان حفظ ذهن حالت پذیرندگی دارد روی این اصل اختلاف حظ و یادآوری را در این می دانند که اولی جنبه انفعالی دارد در صورتیکه یادآوری نوعی فعالیت است و با تلاش و کوشش ذهن همراه می باشد.

بیماران روانی معمولاً قوه حفظ را تا اندازه ای از دست می دهند. پیری تا حدی سبب از دست رفتن قوای ذهنی میشود و فرد را در جریان حفظ با اشکال روبرو می سازد.

با اینکه ضعف قوه حفظ در افراد پیر عمومی است معذلک آنچه را فرد در ایامیکه دستگاههای عصبی قدرت بیشتری داشته اند آموخته است در دوره پیروی کمتر از یاد می برد. معمولا اطلاعات شخصی گذشته و قدیم بهتر در خاطر می مانند تا وقایع روزمره.

منظور این است که اشخاص پیر وقایع گذشته را بهتر از آنچه در ایام کهولت کسب کرده‌اند بخاطر می آورند. در موارد معینی نقص قوه حفظ معلول آسیب مغزی است.

تومرهای مغزی، جراحات و خونریزی در مغز سبب نقص قوه حفظ میشوند Aphasias یا نقص حافظه که در اثر آن فرد قدرت فهم و استعمال کلمات را از دست میدهد نتیجه صدمه مغزی و آسیب دیدن ناحیه تکلم است. فردی که دچار این نقص می شود نمی تواند کلمه صحیح را پیدا کند و بیان نماید. در مواقعی که این نقص شدت پیدا می کند سخنان فرد نامفهوم می شود و آنچه را که می خواند نمی فهمد. این نقض در موقع خستگی زیاد در میان افراد عادی نیز دیده می شود.

فراموشی (Forgetting)

درباره فراموشی نظریات مختلف ابراز شده است. بطور کلی فراموشی جنبه منفی حفظ را تشکیل می دهد. همانطور که پیدایش عوامل معینی جریان حفظ را آسان می سازد فقدان این عوامل در بروز فراموشی موثر است.

چنانچه Geldard مؤلف کتاب اساس روانشناسی اظهار می دارد ارسطو گذشت زمان را عامل مؤثر در فراموشی فرض می کند؛ فراموشی را عبارت از نقصان تدریجی تأثیر ذهنی امور می داند. طبق این نظریه در اثر برخورد فرد به عالم خارج تأثراتی از اشیاء در ذهن به وجود می آید و در اثر مرور زمان این تأثرات از بین می رود و فراموشی حاصل می شود. این نظریه در قرن 19 به وسیله Herman Ebbinghaus (1909-1850) روانشناس آلمانی تأیید شد.

این دانشمند ضمن آزمایشی که در سال 1885 درباره حافظه به عمل آورد متوجه این حقیقت شد که فراموشی هجاهای بی معنی از طرح معینی پیروی می کند. سرعت فراموشی بلافاصله بعد از یادگیری زیاد است یعنی در چند ساعت اول فرد آنچه را که آموخته است به سرعت فراموش می‌کند ولی بعد از آن سرعت فراموشی کم میشود و به تدریج صورت می گیرد.

پاره ای از آزمایشها نشان می دهد که عامل زمان در فراموشی مؤثر نیست. چنانچه اگر فرد امری را بیاموزد و بعد از مدتی استراحت کند و ذهن خود را خالی از فعالیت نگاهدارد در این صورت فراموشی به وجود نمی آید. چنانچه قبلا نیز گفتیم به یاد آمدن خاطرات یا آنچه را که فرد در اثر خواب مصنوعی به یاد می آورد دلیل بر این است که عامل زمان در جریان فراموشی مؤثر نمی‌باشد.

ضعف و فرسودگی بافتهای مغز و تزلزل ارتباطات عصبی در اثر عدم استعمال نیز مانند گذشت زمان عامل مؤثر در فراموشی تلقی شده است.

آنهاییکه عوامل زیستی را در جریان فراموشی مؤثر می دانند عقیده دارند ضعف و فرسودگی بافتهای مغز که در اثر کهولت یا آسیب مغزی به وجود می آید سبب فراموشی می شود. ارتباطات عصبی نیز در اثر مرور زمان ضعیف و متزلزل می‌شود. همانطور که اعضاء در اثر عدم استعمال از کار می افتند همینطور آثاری که در اثر ارتباطات عصبی در مغز به وجود می آید اگر با پیدایش محرک و بروز عکس العمل دوباره ظاهر نگردد یا ارتباطات عصبی دیگری به جای آنها بوجود آید به تدریج ضعیف میشوند.

در هر صورت فراموشی را نمی توان بطور کلی نتیجه ضعف و فرسودگی بافتهای مغزی دانست.

عوامل موثر در حافظه

چنانچه قبلا گفته شد حافظه و یادگیری از هم جدا نیستند و آنچه در جریان یادگیری تأثیر دارد در حفظ و نگاهداری نیز مؤثر می باشد. در این قسمت پاره ای از عوامل مؤثر در حافظه را بیان می‌داریم.

1- محرک

همانطور که محرک در جریان یادگیری تأثیر دارد در حفظ و به خاطر آوردن آنچه فرد آموخته است نقش مهمی بازی می کند. محرک ممکن است احتیاجات افراد و تمایلات آنها باشد. امری را که فرد می آموزد اگر مورد نیاز او باشد آسانتر حفظ می کند و زودتر بخاطر می آورد. کسیکه احتیاج دارد مطلبی را بیاموزد دقت او در مورد فراگرفتن آن مطلب بیشتر جلب می گردد و علاقمند است که درست و کامل آنرا بخاطر بسپارد.

وقتی تکلیف درسی مورد علاقه و احتیاج شاگرد باشد معلوم مجبور نیست که دقت او را از طریق تهدید جلب کند بلکه خود شاگرد از روی میل و اراده به انجام تکلیف درسی اقدام می‌کند و نکات مفید را به خاطر می سپارد.

ذوق و میل افراد نیز در جریان حفظ و یادآوری تأثیر دارد. وقتی محرک فرد در فراگیری امری ذوق و تمایل او باشد در این مورد نه تنها خواهان درک آن امر است بلکه برای فراگرفتن آن کوشش فوق العاده به خرج می دهد.

تجربیات روزمره و آزمایشهای متعدد روانشناسان تأثیر احتیاج و رغبت را در جریان حفظ و یادآوری مطالب مدلل می دارد. روی همین اصل مربیان بزرگ توصیه می کنند که برنامه های مدارس مطابق احتیاج و میل شاگردان تهیه شود و معلمان در تنظیم فعالیتهای درسی و تعیین تکلیف احتیاجات و تمایلات افراد را در نظر بگیرند.

در اینجا توجه به یک حقیقت لازم است که احتیاجات و تمایلات افراد مختلف است. هر یک از افراد در مدرسه یا خارج به امور خاصی نیاز دارد و علاقه و رغبت آنها متوجه شیء معینی است بنابراین مربیان باید اختلافات فردی شاگردان را در زمینه احتیاج و رغبت مورد توجه قرار دهند و مطالب درسی را با تمایلات و نیازمندی های آنها مربوط سازند.

2- با معنی بودن

یکی از مسائلی که نظر روانشناسان را به خود جلب کرده است با معنی بودن مطالب آموختنی است.

تحقیقاتی که در این زمینه به عمل آمده نشان می دهد که کلمات، هجاها یا قطعات با معنی آسانتر از مواد بی معنی به خاطر سپرده میشود. برای حفظ مطالب بی معنی تکرار و تمرین بیشتری لازم است و اغلب دیده شده که اشخاص در یادآوری مطالب بی معنی دچار اشکال میشوند.

در اینجا باید دو نکته را در نظر داشت اول اینکه گاهی پاره ای از مطالب درسی بی معنی هستند و معلم خود نیز از درک مفهوم آنها عاجز است ولی به بهانه اینکه این مطالب در برنامه گنجانیده شده شاگردان را به حفظ آنها مجبور می سازد. در درس ریاضی ، فیزیک، شیمی حتی ادبیات و زبان غالباً باینگونه مطالب بر می خوریم. شاگرد تعریف فلان امر ریاضی را از معلم می پرسد یا میل دارد مفهوم معادله خاصی را دریابد ولی معلم نیز از بیان تعریف امر مورد نظر یا روشن کردن مفهوم معادله مورد بحث عاجز است ولی از شاگردان می خواهد که آنها را به خاطر بسپارند. بدون تردید شاگرد از حفظ اینگونه مطالب چیزی نمی آموزد و خیلی زود آنچه را که نفهمیده بخاطر سپرده است فراموش می کند.

اصولاً گنجانیدن اینگونه مطالب در ضمن مواد درسی فایده ای ندارد. نکته دوم این است که شاگرد معنی مطلب مورد بحث را درک نمی کند ولی از ترس معلم یا مردود شدن به حفظ آن اقدام می‌نماید. در اینصورت باید دید علت اینکه شاگرد مطلب را نفهمیده چیست. آیا روش تدریس معلم خوب نبوده است؟ آیا مطلب درسی جلب توجه شاگرد را نکرده است؟ آیا قوه بیان معلم ضعیف می باشد؟ آیا معلم ارتباط این مطلب را با سایر مطالبی که شاگرد قبلا آموخته روشن ننموده است؟ در هر حال باید علت نامفهوم بودن مطلب درسی را پیدا کرد و به شاگرد کمک نمود تا معنی آنرا خوب درک کند و سپس به حفظ آن اقدام نماید.

با معنی بودن مطلب آموخته شده چند نتیجه دارد. اول اینکه دیرتر دچار فراموشی می شود دوم اینکه فرد را برای یادگیری امور تازه آماده می سازد. سوم اینکه فکر فرد را برای حل مسائل بیشتر مهیا می کند.

3- کل و جزء

چنانچه در جریان یادگیری دیدیم فرد یادگیرنده ابتدا کل امر آموختنی را درک می کند و بعد به بررسی اجزاء آن می پردازد. همانطور که در یادگیری این مسئله مطرح بود که ایا باید تعلیم را از کل شروع کرد یا از جزء در جریان حفظ نیز همین مسئله توجه روانشناسان را جلب کرده است.

معمولا در موقع حفظ یک شعر، یک سخنرانی یا یک مبحث علمی دو روش بکار می رود عده ای شعر، سخنرانی یا مطلب علمی را به چند جزء تقسیم می کنند و هر جزء را به ترتیب حفظ می‌نمایند. دسته ای ابتدا تمام شعر یا تمام سخنرانی و مطلب علمی را مطالعه می کنند و مفهوم آنرا بطور کل در نظر می گیرند سپس به حفظ اجزاء آن می پردازند.

آزمایشهائی که بعمل آمده نشان می دهد که مطالعه کل نه تنها امر مورد یادگیری را با معنی می سازد بلکه حفظ مطلب را آسانتر می کند و برای مدت بیشتری آنرا در ذهن نگاه می دارد. توجه به کل، سازمان مطلب آموختنی را مشخص می سازد و یادآوری آنرا آسان می کند. چنانچه گفته شد کل همان نحوه ارتباط اجزاء یا طرح و زمینه ای است که اجزاء با هم و با کل امر مورد نظر ارتباط پیدا کرده اند. در موقع یادآوری بخاطر آوردن کل آسانتر از یادآوری اجزاء نامربوط است.

توجه به کل سبب پیدایش فهم و بصیرت می شود و آنچه را که فرد می فهمد کمتر فراموش می‌کند.

مؤلفان کتاب اصول روانشناسی تربیتی در بکار بردن روش استفاده از کل توجه به چند نکته را لازم می شمرند.

(1) هر چه مطللب آموختنی بی معنی تر باشد استعمال این روش کمتر تأثیر دارد.

(2) اگر ادراک مطلب به طور کل مشکل باشد استفاده از این روش بی فایده است.

(3) توجه به کل برای افراد و برای هر فرد در دوره های مختلف رشد متفاوت است. معمولا افراد باهوش زودتر کل را در نظر خود مجسم می سازند ولی افراد کم هوش با اشکال موفق به درک کل هستند.

بنابراین باید مطلب را به تناسب رشد عقلانی فرد به واحدهای کوچکتر تقسیم نمود.

(4) اگر مطلب درسی ما فوق قدرت درک یادگیرنده باشد استفاده از این روش صلاح نیست؛ حتی روشهای دیگر نیز در حفظ مطلب تأثیر ندارد.

(5) بچه های کوچک در حفظ مطالب طولانی زود مأیوس میشوند زیرا آنها میل دارند با کوشش مختصر به نتیجه برسند. بنابراین برای اینکه روش استفاده از کل را ترک نکنیم باید در حفظ اینگونه مطالب قسمتهایی را انتخاب نمود و با استفاده از همین روش بچه ها را به حفظ آن تشویق کرد.

(6) در حفظ و یادگیری قسمتهای مشکل تر باید بیشتر دقت نمود. البته نباید این قسمتها را از باقی مطالب جدا کرد و بطور مجزا آنها را مورد دقت قرار داد. ممکن است در جریان حفظ و یادگیری برای فراگرفتن قسمتهای مشکل وقت بیشتری صرف نمود و باقی مطالب را سریعتر آموخت. در هر صورت باید ارتباط تمام قسمتها مشخص و روشن باشد.

باید متوجه بود که حفظ مطالب بی معنی فایده ای ندارد و سبب اتلاف وقت یادگیرنده میشود. اشکال درک امر یادگیری بطور کل نباید سبب ترک روش استفاده از کل شود بلکه باید به یادگیرنده کمک نمود تاکل امر را درک کند والا بررسی اجزاء نامربوط در جریان حفظ و یادگیری مؤثر نیست. مطالعه اجزاء در ابتدا حفظ و یادگیری به منظور بررسی سطحی ممکن است مفید باشد ولی در هر حال آنچه در جریان حفظ و یادگیری مؤثر است فهم مطالب می باشد و حصول فهم بدون توجه به کل امکان ندارد.

4- نقل

نقل یا بیان آنچه فرد می آموزد در جریان حفظ تأثیر دارد. اگر فرد مطلبی را که میخواهد یاد بگیرد و بخاطر بسپارد برای خود نقل کند یا بیان نماید بیشتر در خاطر او می ماند تا اینکه فقط به خواندن آن مطلب قناعت کند.

آزمایشهایی درباره سرعت و اندازه یادگیری و حفظ از طریق خواندن بدون نقل و با نقل به عمل آمده و این نکته را روشن میسازد که اگر در جریان حفظ فرد مطالب را برای خود نقل کند نحوة حفظ و سرعت آن با زمانی که فقط به خواندن می پردازد فرق می کند.

در جریان نقل باید چند نکته را به خاطر سپرد. اول اینکه نقل باید به موقع صورت گیرد. موقع نقل وقتی است که فرد مطلب را به طور کل درک و بررسی کند منظور این است که فرد تا مطلب یادگیری را بطور کل ادراک نکند نباید به نقل آن اقدام نماید. نقل بی موقع سبب اتلاف وقت می‌شود.

در جریان نقل باید متوجه ارتباط اجزاء با هم بود و نکته های مهم را مشخص کرد. نقل باید به زبان یادگیرنده صورت گیرد یعنی یادگیرنده باید مطلب آموخته شده را به زبان خود بیان کند. نه به عباراتی که خوانده است. نقل فرد را به فعالیت وادار می کند و او را از حال پذیرندگی خارج میسازد.

در جریان نقل فرد حس می کند که مطالب مربوط بهتر قابل بیان است تا اجزاء نامربوط خلاصه نقل در تکمیل یادگیری و دوام حفظ تأثیر فراوان دارد.

5- اجرای تمرین در وقت غیرمتمرکز یا پراکنده

آزمایشهای مختلف نشان می دهد که یادگیری و حفظ در وقت غیرمتمرکز یا پراکنده مؤثر است و در زمان کمتری صورت میگیرد. مثلا دو تمرین که هر یک 20 دقیقه طول بکشد مؤثرتر از یک تمرین 40 دقیقه ای است. فرد یادگیرنده مطلب را در ضمن دو تمرین 20 دقیقه ای زودتر یاد می گیرد تا در یک تمرین 40 دقیقه ای.

علاوه بر اینکه تمرین غیرمتمرکز سبب سرعت یادگیری است در تکمیل یادگیری نیز تأثیر دارد و قطع یادگیری و شروع مجدد آن فرد را بیشتر تحریک می کند و تمایل و رغبت او را زنده و مؤثر نگاه می دارد.

عدم تمرکز تمرین با نوع مطلب و اشکال و پیچیدگی آن ارتباط دارد. فاصله دو یا چند تمرین در حفظ مطالب مختلف فرق می کند. تمرین متمرکز شاید برای یادگیری سطحی و کم دوام موثر باشد ولی یادگیری عمیق و به خاطر سپردن مطالب برای مدت طولانی مستلزم اجرای تمرین پراکنده است.

تقسیم وقت در جریان حفظ نباید سبب قطع ارتباط مطالب مربوط شود یا مانع درک ارتباط اجزاء با هم و با کل امر مورد یادگیری باشد. تعداد تمرینها و فاصله های آنها نسبت به افراد مختلف فرق می کند.

6- سرعت یادگیری

افرادی که زود یاد می گیرند بهتر مطالب را به خاطر می آورند. بعضی تصور می کنند خاصیت ارتجاعی دستگاه عصبی این افراد در ایجاد ارتباط سریع میان محرک و عکس العمل تأثیر دارد وهمین امر سبب سرعت یادگیری و بخاطرآوردن مطالب میشود.

معمولا گفته می شود آنهائیکه زود یاد می گیرند زود فراموش می کنند و آنهائیکه دیر یاد می گیرند دیر فراموش می کنند. در اینجا باید مفهوم یادگیری را در نظر گرفت اگر واقعاً کسی چیزی را یاد بگیرد بطور مسلم آنرا برای مدت طولانی در ذهن نگاه می دارد. افراد در این زمینه با هم اختلاف دارند. بعضی بواسطه استعداد و علاقه زود یاد می گیرند و دسته ای در جریان یادگیری کند هستند، در هر صورت وقتی امری را یاد گرفتند برای مدت بیشتری آنرا در ذهن نگاه می دارند. دلیل اینکه گفته می شود سرعت یادگیری در یادآوری بهتر تأثیر دارد نحوة یادگیری است.

زودتر ارتباط اجزاء یک شیء را تشخیص دادن و معنی آنرا دریافتن در سرعت یادگیری تأثیر دارد. معمولا افراد مطالب با معنی را زودتر یاد می گیرند و بهتر به خاطر می آورند.

تجربه نشان می دهد که سرعت یادگیری برای افرادی که مطالب با معنی را فوراً فرا می گیرند در مورد امور بی معنی و نامربوط کمتر است. در هر حال سرعت یادگیری مربوط به فهم و بصیرت و درک ارتباط میان اجزاء امر آموختنی است. کسی که زودتر این ارتباط را درک کند و مطلب آموختنی را در طرح زمینه ای قرار دهد زودتر یاد می گیرد وبهتر به خاطر می آورد. عامل زمان خود به خود در این جریان مؤثر نیست بنابراین نمی توان گفت آنکه زودتر یاد می گیرد زودتر فراموش می کند و کسیکه دیرتر می آموزد دیرتر از یاد می برد. آنچه را باید در نظر گرفت کیفیت یادگیری است.

7- زمینه عاطفی

در جریان یادگیری و حفظ، زمینه عاطفی نیز تأثیر دارد. معمولا آنچه که با ناراحتی توأم باشد یا سبب پیدایش اضطراب گردد زودتر فراموش می شود و آنچه با خوشحالی و شادمانی همراه است. بهتر در خاطر می ماند. عامل تشویق یا تقویت تا حدی در جریان یادآوری تأثیر دارد. وقتی حفظ و یادگیری امری با رضایت خاطر و پاداش همراه شود مطلب آموختنی بیشتر در ذهن می ماند و بهتر به خاطر می آید.

نظر فرد و طرز برخورد او با امور مختلف در یادگیری و به خاطر آوردن آن تأثیر دارد. وقتی فردی امری را با ارزش تلقی می کند آنرا بهتر می آموزد و به خاطر می سپارد ولی اگر امر مورد یادگیری در نظر یادگیرنده مهم و با ارزش نباشد کمتر توجه او را جلب می کند و در نتیجه حفظ و یادآوری آن نیز بطور کامل صورت نمی گیرد. زمینه عاطفی مساعد مانند محرک فرد را به تلاش و کوشش وامیدارد و در جریان یادگیری و یادآوری نقش موثری بازی می کند.

  • پیچک پیچکی
  • ۰
  • ۰

مقاله پوشش دادن فلزات

مقاله پوشش دادن فلزات

مقاله پوشش دادن فلزات 

پوشش های تبدیلی

اصطلاح ((پوشش تبدیلی )) به پوششهایی گفته می شود که از طریق واکنش لایه های اتمی سطح فلزات با آنیونهایی که از وسط فلزات ایجاد می شوند .

بنابراین فرایند تشکیل پوشش تبدیلی یک فرایند خوردگی کنترل شده ای است که به طریق مصنوعی ایجاد شده است و نهایتاً برروی سطح فلز لایه ای را ایجاد می کند . این لایه اتصال محکمی با فلز پایه دارد و عملاً در آب و محیط واسطه نامحلول است و عایق الکتریکی خوبی می باشد .

یکی از فرایند های پوششهای تبدیلی فرایند کروماته کردن است که در دو دهه اخیر پیشرفت و گسترش قابل توجهی پیدا کرده است .

کروماته کردن

اصطلاح ((کرماته کردن)) به عملیات شیمیایی و الکترو شیمایی فلزات و پوششهای فلزی محلولهایی گفته می شود که در آنها اسید کرمیک ، کرمات یا دی کرمات باشد . نتیجه چنین عملیاتی ایجاد پوشش محافظ تبدیلی شامل ترکیبات کرم سه ظرفیتی و شش ظرفیتی بر روی سطح فلز است .

خواص جلوگیری از خوردگی فلزات توسط کروماتها به خوبی شناخته شده است . با اضافه کردن مقادیر کمی از این ماده به سیستمهای دارای آب در گردش سطح فلزات را پوشش می دهد و در نتیجه از خوردگی آنها جلوگیری می کند .

پوششهای کرماته در محصولات صنایع ماشین سازی ، الکتریکی ، الکترونیکی ، ارتباطات راه دور و صنایع موتوری خودکار به کار می رود . آنها نیز با جایگزین کردن برخی فلزات معین معین به جای فلزاتی که طول عمر کمتری دارند نقش مهم کاربردی دارند . به عنوان مثال ، می توان از روی کرماته شده که جایگزین فلزات با پوشش کادمیم شده اند نام برد .

مهمترین اهداف استفاده از فلزات کرماته شد عبارتند از :

الف ) افزایش مقاومت به خوردگی فلز یا پوششهای محافظ فلزی ، در حالت اخیر احتمالاً به طولانی شدن زمان ظهور اولین آثار خوردگی بر روی فلز پایه و فلز پوشش منجر خواهد شد .

ب ) کاهش خسارات سطحی ناشی از آثار انگشت (خراشهای سطحی)

ج) افزایش میزان چسبندگی رنگ و سایر پوششهای آلی .

د) رنگ پذیری و یا پذیرش بهتر سایر پوششهای تزئینی .

روشهای عملی کرماته کردن بر اساس نوع عملیات به دو دسته زیر تقسیم می شوند :

الف ) روشهای شیمیایی که فقط شامل فرو بردن قطعات در محلولهای کرماته است .

ب ) روشهای الکتروشیمیایی که شامل فرو بردن قطعات در محلول و اعمال جریان الکتریکی از یک منبع خارجی است .

ج) فرایندی که یک لایه کرماته فشرده برروی سطح تمیز فلزی ایجاد می کند به نحوی که در نهایت به شکل پوشش واقعی در می آید .

د) فرایندی که با استفاده از انواع دیگر پوششها از فلز محافظ می کند . به عنوان مثال پوششهای اکسیدی یا فسفاتی که نوع فسفات آن در فصلهای مربوط به اکسیداسیون و فسفاته کردن بحث شده است .

فرایند کرماته کردن را می توان بهصورت دستی ، نیمه خودکار یا تمام خودکار انجام داد .

توسعه این فرایند به دلیل سهولت عمل و زمان کم آن قابلیت دسترسی همگانی و اقتصادی بودن مواد شیمیایی و بالخره خواص منحصر به فردی است که این نوع پوشش برخوردار است .

 بر اساس نظریات و ستچستر مقاومت به خوردگی پوششهای کرماته بهتر از نوع فسفاته آن است . موک نیز که تحقیقاتی در زمینه خواص حفاظتی پوششهای کرماته و مقایسه آن با نوع فسفاته انجام داده ، به نتایج مشابهی رسیده است .

در اولین مرحله ، مقاومت به خوردگی و سایر خواص پوششهای کرمی بستگی تام به فلز پایه (فلزی که پوشش روی آن انجام می گیرد دارد . چگونگی سطح فلز  روشهای آماده سازی مختلف کرماته کردن و احتمالاً عملیات اضافی در زمینه پوشش کرم دادن (مثلاُ کاربرد پوشش روغن یا رنگ) دارد.  در حالی که از روشهای الکترو شیمیایی برای ایجاد پوشش کرماته استفاده می شود ، چگالی جریان نقش مهمی ایفا می کند).

  • پیچک پیچکی
  • ۰
  • ۰

مقاله قالبگیری و قالبسازی

مقاله قالبگیری و قالبسازی

مقاله قالبگیری و قالبسازی 

مقدمه 

کارگاه ذوب فلزات مدرن در سال1342 تاسیس گردیده این کارگاه واقع در نزدیکی ایستگاه وردآورد جاده مخصوص کرج می باشد .

کارگاه 5 هکتار می باشد که شامل یک سوله بزرگ و در کنار آن یک ساختمان دو طبقه که شامل دفتر کارگاه محل قرار گرفتن دستگاهها می باشد. در پشت سوله یک محوطه می باشد که در آن انواع کوره ها از جمله کوره زمینی - دوار - کوپل قرار دارد . بیشتر تولیدات این کارگاه شامل سفارشات چدن - چدن نشکن و آلومینیوم می باشد . البته مس ،‌ روی و برنج و برنز و غیره نیز هست ولی کمتر از این سفارشات را دارند. عمده سفارشات تولیدات این کارگاه شامل کارتر روغن کمپرسورهای 250 لیتری ، لوازم دستگاه آپارت گیری و پنچر گیری و سیلندر ماشین های سنگین و غیره که اینها برای ریخته گری آلومینیوم و همچنین چدن ریزی برای انواع و اقسام قطعات ماشین آلات سنگین می باشند .

روش کار دراین کارگاه به صورت قالبگیری سنتی می باشد و لوازمی که برای قالبگیری سنتی استفاده می شوند شامل :

  • جعبه ماهیچه
  • درجه و زیر درجه
  • قاشک
  • سیخ هوا
  • کوبه
  • خط کش فلزی یا کاردک
  • الک
  • پودر تالک
  • ماسه سیلیسی و غیره

انواع روشهای قالبگیری در کارگاه 

  • روش CO2 برای ماهیچه سازی : 1- چسب سیلیکات سدیم 2- گاز CO2 و غیره
  • روش قالبگیری گچی (دوغابی ) : بعد از ریخته گری قطعات آنها را با ساتفاده از عملیات داخل کارگاه آماده فروش می رسانند .(1- کندن راهگاه و سیخ هوا 2- سوراخ کردن محل هایی که باید سوراخ شوند 3- پرداخت کاری بر روی قطع 4- رنگ کردن بعضی از قطعات (مخصوصاً قطعات آپارات ) 5- بسته بندی کردن و غیره )

لوازم و وسایل برقی که در کارگاه موجود می باشد 

  • مخلوط کن که برای مخلوطکردن ماسه و چسب و آب و غیره انجام می گیرد .
  • دستگاه آسیاب که برای جدا سازی ناخالصی ها از ماسه انجام می گیرد .
  • دستگاه برش  4- کمپرسور هوا  5- دستگاه تراش کاری 6- دریل 7- دستگاه جوشکاری (ترانسفورماتور )

مطالبی در مورد مذاب آلومنیوم و مذاب چدن قبل از ریختن درون قالب 

مذاب آلومنیوم 

برروی این مذاب بعد از خارج کردن از بوته از پودر کاورال (که قرمز رنگ می باشد ) استفاده می شود که باعث چسبندگی مذاب و گرفته شدن تفاله و سیالیت بیشتر در مذاب می گردد .

مذاب چدن

بر روی این مذاب بعد از خارج کردن از بوته پودر سیلاکس که قرمز رنگ و دانه درشت تر از کاوارل می باشد می ریزند تا شیره و تفاله و سرباره را جذوب خود بکند و باعث می شوند که این مواد غیره ضروری بر روی مذاب جمع شده و به راحتی جمع آوری شوند در ضمن پودر بوراکس که سفید رنگ و نرم می باشد و همچنین حالت دانه ریزتری دارد برای مذاب آلیاژهای مس ، برنج ، برنز و غیره استفاده می شود .

 

مدل سازی

نقشه های آماده برای مدلسازی 

مدل سازی با فوم یا یونیلیت 

فوم یک مدل مصرفی است از مدل در قالب می سازند و مدل ذوب شونده است که گاز زیادی تولید می کند .

اکثر کارها چوبی هستند ، اگر تعداد کم باشد از چوب در صورت زیاد بودن قطعه ها و دقت ابعادی بالا قطعه دار AL می کنند و بعد وارد خط تولید می شود .

برای قطعاتی که اضافه تراش و دقت ابعادی بالا دارند وقتی AL می شود و بر می گردد که AL 1 در صد انقباض چدن 2 در صد در کل 3 در صد می شود که بعد از آن برای ریخته گری انقباض 2 در صد باید لحاظ شود .

در صد اضافی برای ابعاد 100 و قطعه ریختگی AL است که این قطعه اول AL می شود و بعد فولاد می شود . که 3 در صد انقباض دارند که بعد از AL شدن 2 در صد انقباض نهایی است .

پوشش مدل چوبی بستگی به جدول استاندارد دارد .

در روشهایی که تعداد زیادی قطعه نیاز باشد در مدلسازی از فوم استفاده می شود که فوم نیاز به خارج کردن ندارد ومی سوزد و گاز زیادی تولید     می کند و فقط مشکل ما این است که گاز زیادی که تولید می شود را از قالب خارج کنیم در غیر این صورت قطعه معیوب می شود .

در فوم کاری برای قطعات زیاد می شود که فقط لوله راهگاه را خارج می کنند و بقیه یعنی مدل از جنس فوم است .از قالب خارج نمی شود و قبل از ریختن مذاب با حرارت فوم را می سوزانند و بعد از مذاب را می ریزند .

  • پیچک پیچکی